اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز ابر اگر چه هوای بهار ناصاف است
غمین مشو که سراپرده های الطاف است
هوش مصنوعی: اگرچه هوای بهار بیثبات و ناپایدار است، نگران نباش؛ زیرا همواره نعمتها و الطاف الهی در دسترس ماست.
صفای روی زمین در صفای دل بسته است
که آب جوی بود صاف، چشمه تا صاف است
هوش مصنوعی: زیبایی و آرامش دنیای بیرون به پاکی و صفای دل انسان وابسته است؛ مانند آبی که در جوی جاری است و در صورتی که این آب زلال و صاف باشد، همه چیز زیباتر خواهد بود.
نمی توان ز گرانان به گوشه گیری رست
که کوه بر دل عنقا ز قاف تا قاف است
هوش مصنوعی: نمیتوان از دشواریها و فشارهای زندگی به سادگی فرار کرد، چرا که همانطور که کوهها بر دل پرندگان بزرگ سنگینی میکنند، مسائل و چالشهای زندگی نیز همواره وجود دارند و نمیتوان به راحتی از آنها دور شد.
هزار خرقه آلوده، رهن می برداشت
چه نعمتی است که پیر مغان بانصاف است!
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و ارزش قضاوت و اخلاق در زندگی اشاره دارد. شاعر میگوید که در میان تمام خلقت و زحمتهایی که انسانها برای خود دارند، این نعمت بزرگتر از همه است که فردی چون پیر مغان با انصاف و عادلانه قضاوت کند. به عبارت دیگر، در دل هزاران مشکل و آلودهگیها، انصاف و عدالت یک نعمت بینظیر به حساب میآید.
به طوطیان سخنگو که می دهد شکر؟
درین زمانه که انصاف دادن، اسراف است
هوش مصنوعی: در این دنیا که انصاف دادن به نوعی اسراف محسوب میشود، آیا طوطیان سخنگو هم به دیگران محبت و شفقت میکند؟
به هر که بیش رسد خون، فتوح بیش رسد
که جای مشک ز آهو همیشه در ناف است
هوش مصنوعی: هر کس که دچار درد و رنج بیشتری شود، به دستاوردهای بیشتری نیز خواهد رسید، زیرا همیشه نشانههای مهمی از چالشها در درون زندگی وجود دارد.
کدام حجت ناطق به از کلام بود؟
سخن چو هست، چه حاجت به دعوی و لاف است؟
هوش مصنوعی: کدام دلیل روشن و گویا بهتر از سخن وجود دارد؟ وقتی که حرف و بیان هست، چه نیازی به ادعا و بزرگگویی است؟
میان کعبه و بتخانه مانده ام حیران
که گوی کودک بی معرفت در اعراف است
هوش مصنوعی: بین کعبه و بتخانه گیج و سردرگم ماندهام، مانند کودک نادانی که در جایی میان دو دنیا گرفتار است.
به غیر موی شکافان کسی نمی داند
که تار و پود جهان در کف سخن باف است
هوش مصنوعی: تنها کسی که با دقت و مهارت میتواند رازهای جهان را ببیند، همان فردی است که موی شکافان را ایجاد میکند؛ دیگران از این بُعد واقعیت بیخبرند و نمیدانند که همه چیز در دست یک هنرمند کلامی است.
به نقش پرده غیب است تا دلت مایل
هنوز آینه سینه تو ناصاف است
هوش مصنوعی: تا زمانی که قلبت still میل دارد، رازهای عالم غیب بر پرده نقش میبندد و آینه قلبت هنوز صاف و شفاف نیست.
چه التفات به سنگ محک کند صائب؟
به نور چشم بصیرت کسی که صراف است
هوش مصنوعی: چگونه صائب میتواند به سنگ محک توجه کند؟ در حالی که کسی که بیناست، مانند صرافی که با نور چشمش میبیند، توانایی درک عمیقتری دارد.
حاشیه ها
1401/09/26 05:11
فتوحی رودمعجنی
این غزل صائب جوابی است به غزل حافظ با مطلع «کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است»
صائب در این غزل به مصاف با حافظ برخاسته است. حافظ گفته است :
«ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشهنشینان ز قاف تا قاف است»
اما صائب با او موافق نیست می گوید:
«نمیتوان ز گرانان به گوشهگیری رست
که کوه بر دل عنقا ز قاف تا قاف است».
و تعریض سخت بر حافظ در این بیت صائب آشکار است:
به نقش پردۀ غیب است تا دلت مایل
هنوز آینه سینه تو ناصاف است
صائب، به حافظ که پایبند نقش پردۀ غیب است می گوید که هنوز ناصاف هستی اگر در پی نقش بندی غیبی، و به کار نگارندۀ غیب در پردۀ اسرار و سر پنهان در تتق غیب می اندیشی هنوز سینۀ تو ناصاف است.
به باور صائب، حقیقت را با سخن می توان ایجاد کرد ، با صناعت سخن. او در همین غزل می گوید که هیچ حجتی بالاتر از کلام نیست؛ تا سخن هست نیازی به دعوی و لاف نیست، تار و پود جهان در کف سخنباف است. کمتر شاعری در زبان فارسی می شناسیم که چنین شأنی برای سخنسازی و سخن پردازی قائل باشد.