گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۵

دل رمیده ما از نظاره در پیش است
ز شوخی آتش ما از شراره در پیش است
نظاره تابع میل دل است در معنی
ز دل اگر چه به ظاهر نظاره در پیش است
نمی شود ز نظر چشم شوخ او غایب
به هر طرف که روم این ستاره در پیش است
خزان ز جمع دل پاره پاره فارغ شد
مرا همان جگر پاره پاره در پیش است
نرفت چون به گداز از فراق، دانستم
که جان سخت من از سنگ خاره در پیش است
اشاره فهم نه ای، ورنه پیش اهل نظر
ز گفتگوی صریح این اشاره در پیش است
ز بحر عشق گرفتم کنار، ازین غافل
که در کنار، غم بیکناره در پیش است
به گرد اهل توکل کجا رسی زاهد؟
ترا که صد گره از استخاره در پیش است
به خاکساری اگر پیش می رود ره عشق
گل پیاده ز سرو سواره در پیش است
فغان که از من هشیار در طریق طلب
هزار مرحله مست گذاره در پیش است
نمی رسد چو به آن زلف دست من صائب
چه سود ازین که دل از گوشواره در پیش است؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل رمیده ما از نظاره در پیش است
ز شوخی آتش ما از شراره در پیش است
هوش مصنوعی: دل شاداب ما از دیدن جلوه‌ها ی خوشی دور است و به خاطر بازیگوشی آتش عشق ما، از شعله‌های آن فاصله دارد.
نظاره تابع میل دل است در معنی
ز دل اگر چه به ظاهر نظاره در پیش است
هوش مصنوعی: تماشا بستگی به خواسته‌ی دل دارد و هرچند که به ظاهر دیدن در پیش است، اما در واقع این دل است که معنی و مفهوم واقعی را تعیین می‌کند.
نمی شود ز نظر چشم شوخ او غایب
به هر طرف که روم این ستاره در پیش است
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم، نمی‌توانم از نگاه بازیگوش او دور شوم؛ چون این ستاره همیشه جلوی چشمانم حاضر است.
خزان ز جمع دل پاره پاره فارغ شد
مرا همان جگر پاره پاره در پیش است
هوش مصنوعی: پاییز از دل‌های زخمی و آشفته رها شد، اما درد دل و جراحت‌های عاطفی هنوز پیش روی من باقی مانده است.
نرفت چون به گداز از فراق، دانستم
که جان سخت من از سنگ خاره در پیش است
هوش مصنوعی: وقتی که فراق و جدایی او مرا به شدت آشفته کرد، متوجه شدم که تحمل و استقامت من نسبت به یک سنگ سخت کمتر است.
اشاره فهم نه ای، ورنه پیش اهل نظر
ز گفتگوی صریح این اشاره در پیش است
هوش مصنوعی: اگر درک صحیحی داشتی، متوجه می‌شدی که این اشاره به طور مستقیم در گفت‌وگو با صاحب‌نظران بسیار واضح است.
ز بحر عشق گرفتم کنار، ازین غافل
که در کنار، غم بیکناره در پیش است
هوش مصنوعی: از دریای عشق جدا شدم، غافل از این که در کنار این جدایی، غم بی‌پایان در انتظار است.
به گرد اهل توکل کجا رسی زاهد؟
ترا که صد گره از استخاره در پیش است
هوش مصنوعی: ای زاهد، تو که در زندگی‌ات با مشکلات و ناشناخته‌ها مواجهی، چه جایگاهی در میان کسانی داری که به توکل و اعتماد بر خداوند زندگی می‌کنند؟ تو خود مشغول حل صد مشکل و تردید هستی و هنوز به نتیجه نرسیده‌ای.
به خاکساری اگر پیش می رود ره عشق
گل پیاده ز سرو سواره در پیش است
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق به خاشعانه قدم بردارد، بداند که عشق همواره برتر و بزرگ‌تر از اوست، حتی اگر گلی کوچک‌تر از یک درخت بزرگ باشد.
فغان که از من هشیار در طریق طلب
هزار مرحله مست گذاره در پیش است
هوش مصنوعی: احساس درد و اندوه می‌کنم که من که هشیار و بیدار هستم، در راه جستجوی حقیقت و دانایی، هنوز هزار مرحله پر از شوق و شور باقی مانده است.
نمی رسد چو به آن زلف دست من صائب
چه سود ازین که دل از گوشواره در پیش است؟
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و افسوس شاعر است. او تأکید می‌کند که حتی اگر دلش در دسترس باشد و به زینت‌هایی مثل گوشواره آراسته باشد، اما اگر نتواند به زلف زیبای محبوب خود برسد، هیچ فایده‌ای ندارد. در واقع، زیبایی‌های ظاهری و دنیاوی زمانی ارزشمند هستند که به محبوب و معشوق منتهی شوند.