گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۳

به هر کجا نبود حسن، آفتاب خوش است
ز روی هر چه توان داد چشم آب خوش است
ز ماه خانگی آن را که خانه روشن نیست
جلای دیده ز گلگشت ماهتاب خوش است
جواب خشک ازان لعل آبدار مرا
به گوش تشنه لبان چون صدای آب خوش است
اگر ز دامن زلف است دست ما کوتاه
به یاد او دل شب مشق پیچ و تاب خوش است
سفینه از مدد بادبان رسد به کنار
به روی کشتی می جلوه حباب خوش است
بود زکات تمامی به ناقصان احسان
به ماه پهلو دادن ز آفتاب خوش است
من آن نیم که شوم خرج آب و گل صائب
مرا چو گنج گهر با دل خراب خوش است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به هر کجا نبود حسن، آفتاب خوش است
ز روی هر چه توان داد چشم آب خوش است
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی نیست، نور آفتاب دلنشین است و از هر چیزی که بتوان چشم را به آن خوش کرد، آب زلال و شفاف خوشایند است.
ز ماه خانگی آن را که خانه روشن نیست
جلای دیده ز گلگشت ماهتاب خوش است
هوش مصنوعی: اگر در خانه روشنی نباشد، تماشای زیبایی‌های شب و تأثیر نور ماه بر روی گل‌ها دلپذیرتر است.
جواب خشک ازان لعل آبدار مرا
به گوش تشنه لبان چون صدای آب خوش است
هوش مصنوعی: جواب خالی و بی‌روح آن لب‌های آبدار برای من مانند صدای خوش آب است که به گوش تشنه‌ام می‌رسد.
اگر ز دامن زلف است دست ما کوتاه
به یاد او دل شب مشق پیچ و تاب خوش است
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم به زلف او دسترسی پیدا کنیم، دل‌مان در شب، با یاد او و چرخش‌های خوشی که در ذهن داریم، آرامش می‌یابد.
سفینه از مدد بادبان رسد به کنار
به روی کشتی می جلوه حباب خوش است
هوش مصنوعی: کشتی با کمک بادبان به ساحل می‌رسد و در این میان، زیبایی حباب‌های روی آب جلوه‌گری می‌کند.
بود زکات تمامی به ناقصان احسان
به ماه پهلو دادن ز آفتاب خوش است
هوش مصنوعی: تمام نیکوکاری و خوبی به افراد نیازمند و ناتوان، مانند دادن نیکویی به آنهاست؛ مثل اینکه ماه با زیبایی‌اش به آفتاب تشبیه شود.
من آن نیم که شوم خرج آب و گل صائب
مرا چو گنج گهر با دل خراب خوش است
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که در زندگی‌ام تنها به تظاهر و ظواهر بپردازم؛ زیرا برای من مانند گنج و گهر، داشتن عشق و احساسات عمیق با قلبی پر از دردمندی، ارزشمندتر است.