گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۰

مرا ز دور تماشای خط یار بس است
که برگ عیش جنون، بویی از بهار بس است
ز حسن، دعوی خون نیست شیوه عاشق
که خونبهای حنا، پای بوس یار بس است
نظر به ناز و نعیم وصال نیست مرا
که مزدکار من از عشق، ذوق کار بس است
مرا ملاحظه از ترکتاز گردون نیست
که خاکساری من، گرد من حصار بس است
قدم به کلبه من رنجه گو نسازد یار
مرا ز وعده او، ذوق انتظار بس است
شکار اگر چه درین پهن دشت بسیارست
مرا گرفتن عبرت ز روزگار بس است
برای زیر و زبر کردن بنای شکیب
سبک عنانی آن زلف تابدار بس است
لوای همت عالی ز نه سپهر گذشت
پی شکستن این قلب، یک سوار بس است
درین بساط، من تیره بخت را صائب
چو داغ لاله ز خون جگر حصار بس است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا ز دور تماشای خط یار بس است
که برگ عیش جنون، بویی از بهار بس است
هوش مصنوعی: من تنها با دیدن خط یار از دور هم سیراب می‌شوم، زیرا همان‌قدر که عطر و بوی بهار برای من کافی است، همین دیدن را هم کافی می‌دانم.
ز حسن، دعوی خون نیست شیوه عاشق
که خونبهای حنا، پای بوس یار بس است
هوش مصنوعی: زیبایی دلیل نارضایتی و خشم نیست؛ عاشق کسی است که حتی با سودای عشق، آماده است تا پای یار را بوسه زند و زیبایی او را به بهایی از خون نمی‌سنجد.
نظر به ناز و نعیم وصال نیست مرا
که مزدکار من از عشق، ذوق کار بس است
هوش مصنوعی: من به زیبایی و ناز عشق نمی‌نگرم، بلکه از عشق خود لذتی می‌برم که برایم کافی است.
مرا ملاحظه از ترکتاز گردون نیست
که خاکساری من، گرد من حصار بس است
هوش مصنوعی: من از تندی و شتاب زندگی چیزی نمی‌خواهم، چرا که تواضع و فروتنی من همانند دیواری دور من را محافظت می‌کند.
قدم به کلبه من رنجه گو نسازد یار
مرا ز وعده او، ذوق انتظار بس است
هوش مصنوعی: محبوب من نباید به کلبه‌ام پا بگذارد، زیرا از انتظار دیدارش و وعده‌ای که داده است، خوشحالی زیادی دارم و همین برایم کافی است.
شکار اگر چه درین پهن دشت بسیارست
مرا گرفتن عبرت ز روزگار بس است
هوش مصنوعی: در این دشت وسیع شکارهای زیادی وجود دارد، اما برای من یادگیری از تجربیات و عبرت‌های زندگی کافی است.
برای زیر و زبر کردن بنای شکیب
سبک عنانی آن زلف تابدار بس است
هوش مصنوعی: برای تحت تاثیر قرار دادن و به هم ریختن پایه‌های صبر و استقامت، همین زلف‌های بلند و مجعد کافی است.
لوای همت عالی ز نه سپهر گذشت
پی شکستن این قلب، یک سوار بس است
هوش مصنوعی: پرچم اراده و همت قوی از آسمان‌ها گذشت، برای شکستن این دل، یک سوار کافی است.
درین بساط، من تیره بخت را صائب
چو داغ لاله ز خون جگر حصار بس است
هوش مصنوعی: در این دنیا، من که بدشانس هستم، مانند نشانه‌ای از غم و درد، تنها با زخم‌های عمیق خود بسنده کرده‌ام.