گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۸۹

به دام خلق مقید شدن گل هوس است
شکارهرزه مرس همچو موج خار و خس است
ز خوان رزق، هما استخوان نمی یابد
شکر وظیفه مورست و روزی مگس است
ترا ستیزه به انجم نمودن از خامی است
جدل به سنگ کند میوه ای که نیمرس است
دوبار بر رخ او دیدن از مروت نیست
نگاه اول من چون نگاه باز پس است
ز رحمتش به گنه ناامید نتوان شد
غبار خاطر دریا ز سیل، یک نفس است
منه به نقش و نگار زمانه دل صائب
که پیش سیل حوادث تمام خار و خس است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دام خلق مقید شدن گل هوس است
شکارهرزه مرس همچو موج خار و خس است
هوش مصنوعی: به دام مردم افتادن نشانه‌ای از آرزو و طمع است؛ مانند شکار بیهوده‌ای که به نوعی گرفتار می‌شود و مانند موجی از خار و علف‌های هرز است.
ز خوان رزق، هما استخوان نمی یابد
شکر وظیفه مورست و روزی مگس است
هوش مصنوعی: از سفره‌ی روزی، هما (پرنده‌ای افسانه‌ای) نمی‌تواند استخوان پیدا کند. وظیفه‌ی کارگر و روزی مگس همین است.
ترا ستیزه به انجم نمودن از خامی است
جدل به سنگ کند میوه ای که نیمرس است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که درگیری و جدل با دیگران ناشی از ناپختگی شخص است، چرا که مانند سنگی است که نمی‌تواند میوه‌ای به بار آورد. به عبارت دیگر، اگر در افکار و رفتار خود پخته نباشیم، نتیجه‌ای مطلوب نخواهیم گرفت.
دوبار بر رخ او دیدن از مروت نیست
نگاه اول من چون نگاه باز پس است
هوش مصنوعی: دیدن دوباره چهره‌اش از روی مروت نیست، زیرا نگاه اول من به او مانند نگاهی است که از عقب برگردم.
ز رحمتش به گنه ناامید نتوان شد
غبار خاطر دریا ز سیل، یک نفس است
هوش مصنوعی: از رحمت خداوند نباید در گناه ناامید بود، زیرا مثل اینکه غبار دریا فقط یک لحظه از طوفان است و همیشه امکان پاک شدن و بازگشت به حالت قبلی وجود دارد.
منه به نقش و نگار زمانه دل صائب
که پیش سیل حوادث تمام خار و خس است
هوش مصنوعی: به زیبایی‌ها و تزئینات زندگی دل نبند، زیرا که در برابر طوفان حوادث، همه چیز بی‌اهمیت و ناپایدار است.