گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۸۰

به لب مباد رهش ناله ای که بی اثرست
گره شود به گلو گریه ای که بیجگرست
گل نمک به حرامی است تیره روزی داغ
شکسته رنگی خون از خمار نیشترست
لبش به حرف عتاب آشنا نگردیده است
هنوز آتش یاقوت، مفلس شررست
کدام فتنه گر امشب درین چمن بوده است؟
که رخت لاله پر از خون و گل شکسته سرست
نمک ز خنده گل برده است گریه من
ز چشم بی ادبم باغبان باغ ترست
کسی که پاس نفس چون حباب نتواند
همیشه چون صدف هرزه خند بی گهرست
شکایت از ستم چرخ ناجوانمردی است
که گوشمال پدر خیرخواهی پسرست
نخورده ام به دل شبنمی درین گلشن
چو خون لاله و گل خون من چرا هدرست؟
هزار طاقت ایوب می شود کمری
چه دستگاه سرین و چه پیچش کمرست
لبی که از نفس بوسه رنگ می بازد
چه جای جلوه تبخاله های بد گهرست؟
سپر فکند فلک پیش آه من صائب
علاج دشمن غالب فکندن سپرست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به لب مباد رهش ناله ای که بی اثرست
گره شود به گلو گریه ای که بیجگرست
هوش مصنوعی: هرگز به زبان نیاور آنچه در دل داری که فایده ای ندارد، زیرا اشکی که از دل برآید، به گلو می‌چسبد و بی‌حرکت می‌ماند.
گل نمک به حرامی است تیره روزی داغ
شکسته رنگی خون از خمار نیشترست
هوش مصنوعی: گل دارای زیبایی خاصی است، اما در دل آن غم و اندوهی نهفته است. در واقع، زیبایی ظاهری گاهی می‌تواند پنهان‌کننده احساسات تلخ و ناامیدی باشد. این تضاد بین ظواهر و باطن، به شکلی از خفگی و زخم‌های درونی اشاره دارد که ممکن است در دل هر زیبایی وجود داشته باشد.
لبش به حرف عتاب آشنا نگردیده است
هنوز آتش یاقوت، مفلس شررست
هوش مصنوعی: لب او هنوز به شکایت و نکته‌گیری عادت نکرده است؛ آتش یاقوت هم بر دل بی‌چاره، مانند شرر است.
کدام فتنه گر امشب درین چمن بوده است؟
که رخت لاله پر از خون و گل شکسته سرست
هوش مصنوعی: کدام شخص فتنه‌انگیز امشب در این گلزار حضور داشته است؟ که گل‌های لاله با خون آغشته شده و گل‌ها در هم شکسته‌اند.
نمک ز خنده گل برده است گریه من
ز چشم بی ادبم باغبان باغ ترست
هوش مصنوعی: خنده‌ی گل باعث شده که نمک (تلخی) آن احساس دوری و جدایی را بپوشاند، اما گریه‌ی من از چشمم نشان از بی‌ادبی و نادانی من دارد، و باغبان باغ از این وضعیت ناراحت و نگران است.
کسی که پاس نفس چون حباب نتواند
همیشه چون صدف هرزه خند بی گهرست
هوش مصنوعی: کسی که نتواند از نفس خود به خوبی محافظت کند، مانند صدفی است که بدون مروارید می‌خندد و بی‌ارزش است.
شکایت از ستم چرخ ناجوانمردی است
که گوشمال پدر خیرخواهی پسرست
هوش مصنوعی: شکایت از مشکلات و سختی‌های زندگی، نشانه‌ای بر ناتوانی و بی‌وفایی به خدمات پدر است که در تلاش برای خیرخواهی و موفقیت فرزندش است.
نخورده ام به دل شبنمی درین گلشن
چو خون لاله و گل خون من چرا هدرست؟
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا، هنوز شبنم را نچشیده‌ام، اما چرا خون لاله و گل من بی‌فایده می‌شود؟
هزار طاقت ایوب می شود کمری
چه دستگاه سرین و چه پیچش کمرست
هوش مصنوعی: بیش از هزار بار صبر ایوب را می‌توان در برابر این همه سختی و درد تحمل کرد، اما برای چه قدرت و توانایی‌ای، آیا به خاطر زینت و زیبایی است؟
لبی که از نفس بوسه رنگ می بازد
چه جای جلوه تبخاله های بد گهرست؟
هوش مصنوعی: لبی که از بوسه و نفس رنگ و روی خود را از دست می‌دهد، چه ارزشی دارد که بتواند زیبایی‌های دیگر را به نمایش بگذارد؟
سپر فکند فلک پیش آه من صائب
علاج دشمن غالب فکندن سپرست
هوش مصنوعی: فلک به خاطر آه من از خود دفاعی نکرده و تسلیم شده است. درمان اصلی برتر شدن بر دشمن، دوری از مبارزه و دفاع موثر است.