گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۷۴

خوشا سری که ز تدبیر عقل نومیدست
که سال و ماه به دیوانه سر به سر عیدست
ز شهر دورشدن ها کفایت مجنون
همین بس است که فارغ ز دید و وادیدست
مدار دست ز اصلاح خود به موی سفید
که دل سفید چو گردید صبح امیدست
به گوشمال مده رو سیاه را تهدید
که بنده را خط راه گریز، تهدیدست
همین بس است ز قهر خدا سزای بخیل
که فقر دارد و از مزد فقر نومیدست
خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
که همچو خضر گرفتار عمر جاویدست
غرور حسن گرفته است دیده خورشید
وگرنه لاغری ماه، عیب خورشیدست
مباش بی نفس سرد یک زمان صائب
که آه سرد در آن نشأه سایه بیدست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشا سری که ز تدبیر عقل نومیدست
که سال و ماه به دیوانه سر به سر عیدست
هوش مصنوعی: خوب است که کسی وجودش از تدبیر و برنامه‌ریزی عقل خالی باشد، زیرا برای او هر روز و هر ماه جشن و شادی است.
ز شهر دورشدن ها کفایت مجنون
همین بس است که فارغ ز دید و وادیدست
هوش مصنوعی: دور شدن از شهر برای مجنون کافی است، زیرا او دیگر از دیدن و دیده شدن آزاد شده است.
مدار دست ز اصلاح خود به موی سفید
که دل سفید چو گردید صبح امیدست
هوش مصنوعی: به خودت برس و اجازه نده که با بالا رفتن سن ناامید شوی، زیرا زمانی که دل تو پاک و خالص باشد، همیشه امید به آینده وجود دارد.
به گوشمال مده رو سیاه را تهدید
که بنده را خط راه گریز، تهدیدست
هوش مصنوعی: به کسی که مشکلاتش را با تهدید حل می‌کند، نباید به او به شدت برخورد کرد، چون برای آنکه از این وضعیت فرار کند، راهی در دست دارد که تهدید او را نمی‌ترساند.
همین بس است ز قهر خدا سزای بخیل
که فقر دارد و از مزد فقر نومیدست
هوش مصنوعی: این کافی است که خشم خدا برای بخیل آن است که او فقیر است و از درآمد فقر ناامید شده است.
خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
که همچو خضر گرفتار عمر جاویدست
هوش مصنوعی: تنها کسی که از تلخی و دشواری‌های زندگی جاودانه باخبر است، مثل خضر، به حقیقت عمر ابدی دست یافته است.
غرور حسن گرفته است دیده خورشید
وگرنه لاغری ماه، عیب خورشیدست
هوش مصنوعی: زیبایی خورشید به خاطر خودپسندی و شگفتی حسنش کمتر دیده می‌شود. در واقع، اگرچه ماه لاغر است، اما این نقص در واقع به زیبایی خورشید اشاره دارد.
مباش بی نفس سرد یک زمان صائب
که آه سرد در آن نشأه سایه بیدست
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که نفس سردی داری، بی‌عمل نباش، زیرا آن آه سرد در آن حالتی که هستی، مانند سایه‌ای است که هیچ‌گونه وجود و تأثیری ندارد.