گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۶۵

هزار رنگ گل فیض در گل صبح است
اثر ز حلقه به گوشان بلبل صبح است
بهار عیش که سرسبزی نشاط ازوست
نمکچشی ز شکر خنده گل صبح است
طراوت رخ شبنم گل سحر خیزی است
بهار فیض هم آغوش سنبل صبح است
شبم که خون شفق را به روی مالیده است
ستم رسیده تیغ تغافل صبح است
ز باغ طبع تو صائب چه گل شکفت که باز
زبان خامه ات امروز بلبل صبح است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار رنگ گل فیض در گل صبح است
اثر ز حلقه به گوشان بلبل صبح است
هوش مصنوعی: گل‌ها در صبح هزاران رنگ و طراوت دارند، و این زیبایی ناشی از آواز بلبلانی است که در این زمان زیبا می‌خوانند.
بهار عیش که سرسبزی نشاط ازوست
نمکچشی ز شکر خنده گل صبح است
هوش مصنوعی: بهار، زمانی است که سرسبزی و شادی را به ارمغان می‌آورد و گل‌هایی که در صبح باز می‌شوند، همچون نمک روی شکر، شادی و زیبایی خاصی دارند.
طراوت رخ شبنم گل سحر خیزی است
بهار فیض هم آغوش سنبل صبح است
هوش مصنوعی: لطافت و زیبایی چهره شبنم بر گل، ناشی از بیداری صبحگاهی بهار است و این به معنای ارتباط نزدیک خوشبویی سنبل با صبح می‌باشد.
شبم که خون شفق را به روی مالیده است
ستم رسیده تیغ تغافل صبح است
هوش مصنوعی: شب وقتی که رنگ سرخ غروب را به آسمان مالیده، بی‌عدالتی و بی‌توجهی صبح نمایان شده است.
ز باغ طبع تو صائب چه گل شکفت که باز
زبان خامه ات امروز بلبل صبح است
هوش مصنوعی: از باغ خلاقیت تو صائب، چه گل‌هایی رنگین شکوفا شدند که حالا قلم تو مانند بلبل صبح، آواز می‌خواند.