غزل شمارهٔ ۱۶۴۴
خیال آب مرا در سرابها انداخت
امید گنج مرا در خرابها انداخت
اگرچه عشق ندارد ز من فسردهتری
توان به سینه گرمم کبابها انداخت
به زیر بار غمی عشق او کشید مرا
که کوه را به کمر پیچ و تابها انداخت
اگرچه شکوه من از حساب بیرون بود
به یک نگاه ز هم آن حسابها انداخت
ز چشم شور مکافات مزد خواهد یافت
ستمگری که نمک در شرابها انداخت
اگر ادب نکند آه را عنانداری
توان ز چهره مطلب نقابها انداخت
مکن شتاب برای شکفتگی زنهار
که برق را ز نفس این شتابها انداخت
اگر ستاره من سوخت عشق عالمسوز
ز داغ در جگرم آفتابها انداخت
شد از غرور عبادت زبان عذر خموش
مرا به راه خطا این صوابها انداخت
هنوز لالهرخ من زنی سواران بود
که در قلمرو دل انقلابها انداخت
نداشت کار کسی با سپند من صائب
مرا ز بزم برون اضطرابها انداخت
غزل شمارهٔ ۱۶۴۳: هر که از اهل جهان گوشه عزلت نگرفتغزل شمارهٔ ۱۶۴۵: که این نمک ز تبسم در آتشم انداخت؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال آب مرا در سرابها انداخت
امید گنج مرا در خرابها انداخت
هوش مصنوعی: به خاطر خیالی که از آب داشتم، در توهمات و سرابها گرفتار شدم و به همین دلیل امید به یافتن گنج را در ویرانهها و خرابیها از دست دادم.
اگرچه عشق ندارد ز من فسردهتری
توان به سینه گرمم کبابها انداخت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عشق از من دور است و حال خوشی ندارم، اما هنوز میتوان با احساسات داغی که در درونم دارم، چیزی را به آتش کشید.
به زیر بار غمی عشق او کشید مرا
که کوه را به کمر پیچ و تابها انداخت
هوش مصنوعی: عشق او آنقدر سنگین و طاقتفرسا بود که من را مانند کوهی به زانو درآورد و از شدت این درد، وجودم خم و تاب خورد.
اگرچه شکوه من از حساب بیرون بود
به یک نگاه ز هم آن حسابها انداخت
هوش مصنوعی: اگرچه عظمت و بزرگی من فراتر از محاسبات و حسابهاست، اما با یک نگاه او همه آن محاسبات را به هم ریخت.
ز چشم شور مکافات مزد خواهد یافت
ستمگری که نمک در شرابها انداخت
هوش مصنوعی: آدم ستمگر که در کارهای ناپسند و خیانت به دیگران دست میزند، به زودی عواقب و مجازات کارهای خود را خواهد دید. او حتی به چیزهایی که دیگران برایشان ارزش قائل هستند، آسیب میزند و این کارها گریبانش را خواهد گرفت.
اگر ادب نکند آه را عنانداری
توان ز چهره مطلب نقابها انداخت
هوش مصنوعی: اگر کسی ادب را رعایت نکند و به خودخواهی ادامه دهد، میتوان از چهرهاش خواستهها و افکارش را بدون هیچگونه پردهپوشی مشاهده کرد.
مکن شتاب برای شکفتگی زنهار
که برق را ز نفس این شتابها انداخت
هوش مصنوعی: برای رسیدن به شکوفایی عجله نکن، چرا که این شتاب میتواند مانند برق، از سرعت و شگفتیات بکاهد.
اگر ستاره من سوخت عشق عالمسوز
ز داغ در جگرم آفتابها انداخت
هوش مصنوعی: اگر ستاره من در فراق عشق سوخت، آنقدر عذاب و درد در دلم ایجاد کرد که به مانند آفتابهایی میدرخشید.
شد از غرور عبادت زبان عذر خموش
مرا به راه خطا این صوابها انداخت
هوش مصنوعی: از سر غرور و خودبینی در عبادت، زبان من را از بیان عذر و توبه به سکوت واداشت و به خاطر این، مرا به اشتباهات و کارهای نادرست کشاند.
هنوز لالهرخ من زنی سواران بود
که در قلمرو دل انقلابها انداخت
هوش مصنوعی: چهره زیبا و گلرخ من همچنان برای سواران جذاب است و در دل تحولات و انقلابها تأثیر میگذارد.
نداشت کار کسی با سپند من صائب
مرا ز بزم برون اضطرابها انداخت
هوش مصنوعی: کسی به کار من نداشت و من با تمام ناراحتیها و اضطرابهایم از مهمانی بیرون رفتم.

صائب