غزل شمارهٔ ۱۶۴۱
بر روی تو صفا از خط شبرنگ گرفت
آخر این آینه خوش صیقلی از رنگ گرفت
مرغ دل با قفس سینه به پرواز آمد
باز این مطرب تر دست چه آهنگ گرفت؟
گشت از سلسله عمر ابد کامروا
هر که دامان سر زلف تو در چنگ گرفت
سبز شد ناخن تدبیر و نمی گردد صاف
از نم اشک که آیینه من زنگ گرفت؟
ورق بال مرا صفحه مسطر زده کرد
بس که بر بلبل من کار قفس تنگ گرفت
نه همین چهره صائب ز تو خونین جگرست
هر که آمد به تماشای تو این رنگ گرفت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر روی تو صفا از خط شبرنگ گرفت
آخر این آینه خوش صیقلی از رنگ گرفت
هوش مصنوعی: بر روی تو زیبایی از خط زیبایی گرفته است و در نتیجه این آینه زیبا از رنگ و جلوههایش پر شده است.
مرغ دل با قفس سینه به پرواز آمد
باز این مطرب تر دست چه آهنگ گرفت؟
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل از قفس سینه آزاد شده و به پرواز درآمده، حالا این نوازنده چه نوایی را شروع کرده است؟
گشت از سلسله عمر ابد کامروا
هر که دامان سر زلف تو در چنگ گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که توانسته باشد با دست خود به زلف تو دست پیدا کند، در طول عمرش به خوشی و سعادت نائل آمده است.
سبز شد ناخن تدبیر و نمی گردد صاف
از نم اشک که آیینه من زنگ گرفت؟
هوش مصنوعی: ناخن تدبیر به سبزی میرسد، اما با اشکهایی که میریزم، نمیتواند صاف و شفاف شود، چون آیینه من بر اثر زنگزدگی کثیف شده است.
ورق بال مرا صفحه مسطر زده کرد
بس که بر بلبل من کار قفس تنگ گرفت
هوش مصنوعی: برگ بال من را چون صفحهای نوشتند، زیرا قفس به قدری بر بلبل من فشار آورد که کارش دشوار شد.
نه همین چهره صائب ز تو خونین جگرست
هر که آمد به تماشای تو این رنگ گرفت
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که چهره زیبای تو باعث میشود دل بسیاری به درد بیفتد و غمگین شوند. هر کسی که تو را میبیند، تحت تأثیر زیباییات قرار میگیرد و احساساتی عمیق و غمانگیز در او بیدار میشود.

صائب