گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۴۰

پرده از راز من گوشه نشین ساز گرفت
برق در خرمنم از شعله آواز گرفت
بوی گل را نتوان در گره شبنم بست
به خموشی نتوان دامن این راز گرفت
شد صفای لب میگون تو بیش از خط سبز
باده حسن دگر از شیشه شیراز گرفت
مکن ای شمع نهان چهره ز پروانه من
که ز خاکسترم این آینه پرداز گرفت
زان خم زلف برآوردن دل دشوارست
نتوان طعمه ز سر پنجه شهباز گرفت
سرمه در حجت ناطق ننماید تأثیر
نتوان نکته بر آن چشم سخن ساز گرفت
هر که دانست سرانجام حیات است فنا
چون شرر دامن انجام در آغاز گرفت
به تماشای گل و لاله کجا پردازد؟
آن که آیینه ز مشاطه به صد ناز گرفت
گرچه هر گوشه ترا هست نظر باز دگر
نظر لطف ز صائب نتوان باز گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرده از راز من گوشه نشین ساز گرفت
برق در خرمنم از شعله آواز گرفت
هوش مصنوعی: راز من در گوشه‌ای پنهان شد و نوری که در دلم است، مانند شعله‌ای در مزرعه، آوازش را بلند کرده است.
بوی گل را نتوان در گره شبنم بست
به خموشی نتوان دامن این راز گرفت
هوش مصنوعی: عطر گل را نمی‌توان در شبنم جمع کرد و نمی‌توان سکوت را عامل حفظ این راز دانست.
شد صفای لب میگون تو بیش از خط سبز
باده حسن دگر از شیشه شیراز گرفت
هوش مصنوعی: لبان میگون تو به زیبایی و شفافیت از خط سبز باده بیش‌تر است و زیبایی‌ای که از شیشه شیراز می‌گیرد، دیگر قابل مقایسه نیست.
مکن ای شمع نهان چهره ز پروانه من
که ز خاکسترم این آینه پرداز گرفت
هوش مصنوعی: ای شمع، چهره‌ات را از پروانه‌ام پنهان مکن، زیرا که من از خاکستر خود، آینه‌ای ساخته‌ام.
زان خم زلف برآوردن دل دشوارست
نتوان طعمه ز سر پنجه شهباز گرفت
هوش مصنوعی: از آن موهای فر که آویزان می‌شود، دلربایی کردن کار سختی است؛ مانند این است که نتوان از چنگال شاهین، طعمه‌ای را گرفت.
سرمه در حجت ناطق ننماید تأثیر
نتوان نکته بر آن چشم سخن ساز گرفت
هوش مصنوعی: اگر سرمه را در چشم کسی که به سخن حق گوش نمی‌دهد بکاری، تأثیری نخواهد داشت و هیچ نکته‌ای به او نخواهد رسید.
هر که دانست سرانجام حیات است فنا
چون شرر دامن انجام در آغاز گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که بداند سرانجام زندگی به فنا و زوال می‌انجامد، مانند شعله‌ای که در آغاز آتش می‌گیرد و به تدریج کمرنگ می‌شود.
به تماشای گل و لاله کجا پردازد؟
آن که آیینه ز مشاطه به صد ناز گرفت
هوش مصنوعی: کسی که به زیبایی خود افتخار می‌کند و به فکر خود است، چگونه می‌تواند وقتش را صرف تماشای گل‌ها و زیبایی‌های دیگران کند؟
گرچه هر گوشه ترا هست نظر باز دگر
نظر لطف ز صائب نتوان باز گرفت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هر کجا که بروی، دیگران به تو نگاه می‌کنند، اما نمی‌توان محبت و توجه خاصی که از صائب می‌شود را از دیگران گرفت.