غزل شمارهٔ ۱۶۴
چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا
کرم شب تابی برافروزد شبستان مرا
در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست
تازه می سازد رگ تاکی گلستان مرا
حیرت دیدار، قفل خانه چشم من است
نیست امید گشایش چشم حیران مرا
زیر بار منت ابر بهاران نیستم
زهره شیران دهد آب نیستان مرا
در محیط عشق دارم چون صدف صد خانه خواه
سر فرو ناید به صحرا ابر نیسان مرا
از فروغ شمع ایمن سنگ اطلس پوش شد
داغ نومیدی نخواهد سوختن جان مرا
می رود صد جا دل از آشفتگی، زلفی کجاست
تا کند شیرازه اوراق پریشان مرا؟
بارها دامن ز چنگ برق بیرون کرده ام
خار نتواند گرفتن طرف دامان مرا
تاک اگر دست حمایت برنیارد ز آستین
کیست کز دست فلک گیرد گریبان مرا؟
تا قیامت صائب از دریوزه گردد بی نیاز
ابر اگر در خواب بیند چشم گریان مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا
کرم شب تابی برافروزد شبستان مرا
هوش مصنوعی: چشم من به نور خورشید نمیرسد و وجودم را آن شبتابی که میدرخشد، روشن میکند.
در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست
تازه می سازد رگ تاکی گلستان مرا
هوش مصنوعی: در سرزمین پاک من، هیچ نیازی به حرص و حسد نیست و اینجا دائماً زندگی جدیدی به وجود میآید که باعث رونق باغ من میشود.
حیرت دیدار، قفل خانه چشم من است
نیست امید گشایش چشم حیران مرا
هوش مصنوعی: دیدار تو باعث شگفتی و حیرت من شده و چشمانم به خاطر این حیرت بسته شده است. امیدی به باز شدن و دیدن دوباره ندارم.
زیر بار منت ابر بهاران نیستم
زهره شیران دهد آب نیستان مرا
هوش مصنوعی: من زیر فشار و طلب ناشی از رحمت بهاری نیستم؛ اما از جرأت و شجاعت شیران برخوردارم و این شجاعت به من کمک میکند که همچون نیستان، سرزنده و پربار باشم.
در محیط عشق دارم چون صدف صد خانه خواه
سر فرو ناید به صحرا ابر نیسان مرا
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، مانند صدفی هستم که در آن خانههای زیادی دارم. ولی اگر باران بهاری بر من نبارد، هیچ اتفاقی نمیافتد.
از فروغ شمع ایمن سنگ اطلس پوش شد
داغ نومیدی نخواهد سوختن جان مرا
هوش مصنوعی: از روشنایی شمع در امانم و سنگی که بر روی من است پوشیده، دیگر نشانهای از ناامیدی بر قلب من نمیماند و جانم نمیسوزد.
می رود صد جا دل از آشفتگی، زلفی کجاست
تا کند شیرازه اوراق پریشان مرا؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آشفتگیهای زیادش به در و دیوار میزند و سرگردان است. آیا زلفی وجود دارد که بتواند این آشفتگی را سامان دهد و زندگیام را مرتب کند؟
بارها دامن ز چنگ برق بیرون کرده ام
خار نتواند گرفتن طرف دامان مرا
هوش مصنوعی: در موقعیتهای سخت و چالشبرانگیز، بارها از مشکلات و دردسرها فرار کردهام و هیچ چیز نمیتواند مانع من شود.
تاک اگر دست حمایت برنیارد ز آستین
کیست کز دست فلک گیرد گریبان مرا؟
هوش مصنوعی: اگر تاک، که به عنوان نماد حمایت و پشتیبانی در نظر گرفته شده، از آستین کسی کمک نکند، چه کسی میتواند دست مرا از چنگال سرنوشت و تقدیر نجات دهد؟
تا قیامت صائب از دریوزه گردد بی نیاز
ابر اگر در خواب بیند چشم گریان مرا
هوش مصنوعی: تا قیامت، صائب هیچگاه از در begging (خواهش و درخواست) بینیاز نخواهد شد، حتی اگر ابر، در خواب، چشم گریانی من را ببیند.

صائب