گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳۶

اوست سرور که کلاه و کمر از یادش رفت
آن توانگر بود اینجا که زر از یادش رفت
جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
از گرانخوابی منزل سفر از یادش رفت
جای رحم است بر آن طوطی کوتاه اندیش
که ز شیرین سخنیها شکر از یادش رفت
جان وحشی چه خیال است به تن برگردد؟
رشته از زود گسستن گهر از یادش رفت
با تعلق نتوان سر به سلامت بردن
آن سرآمد شود اینجا که سر از یادش رفت
قاصد سنگدل از کوی تو در برگشتن
بس که آمد به تأنی خبر از یادش رفت؟
چشم مست تو اگر هوش ز نقاش نبرد
از چه تصویر دهان و کمر از یادش رفت؟
ای بسا سر که به دیوار زند از غفلت
آن که در خانه تاریک در از یادش رفت
دل ز تنگی چه خیال است برآید بی آه؟
غنچه ماند آن که نسیم سحر از یادش رفت
نیست ممکن که به اندازه خورد می صائب
می پرستی که خمار سحر از یادش رفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اوست سرور که کلاه و کمر از یادش رفت
آن توانگر بود اینجا که زر از یادش رفت
هوش مصنوعی: او کسی است که قدرت و مقامش آن‌قدر زیاد است که دیگر به ظواهر و تجملات مانند کلاه و کمربند اهمیت نمی‌دهد. در واقع، او کسی است که حتی ثروت و زر و زیورآلات را نیز از یاد برده است.
جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
از گرانخوابی منزل سفر از یادش رفت
هوش مصنوعی: روح من به این محل غمگین وارد شد تا از خواب سنگین بیدار شود و سفر را فراموش کند.
جای رحم است بر آن طوطی کوتاه اندیش
که ز شیرین سخنیها شکر از یادش رفت
هوش مصنوعی: بر آن طوطی کم‌فکر، افسوس می‌خوریم که به خاطر شیرینی کلمات، شکر را از یاد برده است.
جان وحشی چه خیال است به تن برگردد؟
رشته از زود گسستن گهر از یادش رفت
هوش مصنوعی: روح سرکش چرا فکر می‌کند که به جسم بازخواهد گشت؟ او یادش رفت که رابطه‌های ناپایدار مانند جواهرات زود شکسته می‌شوند.
با تعلق نتوان سر به سلامت بردن
آن سرآمد شود اینجا که سر از یادش رفت
هوش مصنوعی: نمی‌توان با تعلقات و وابستگی‌ها به آرامش و سلامت رسید. زمانی که ذهن از یاد چیزها و وابستگی‌ها خالی شود، آنجا پایان کار است.
قاصد سنگدل از کوی تو در برگشتن
بس که آمد به تأنی خبر از یادش رفت؟
هوش مصنوعی: قاصدی که بی‌احساس از کوی تو برگشت، آن‌قدر با تأخیر آمد که خبر تو را فراموش کرده بود.
چشم مست تو اگر هوش ز نقاش نبرد
از چه تصویر دهان و کمر از یادش رفت؟
هوش مصنوعی: اگر چشمان سرمست تو باعث شود که نقاش احساسش را از دست بدهد، پس چرا تصویر لب و کمر او از یادش رفته است؟
ای بسا سر که به دیوار زند از غفلت
آن که در خانه تاریک در از یادش رفت
هوش مصنوعی: بسا افرادی که به دلیل غفلت خود، به جای این که راه درست را دنبال کنند، دچار اشتباهات می‌شوند و به نتیجه‌ای نامناسب دست می‌یابند؛ همانند کسی که در یک مکان تاریک در را فراموش کرده و به دیوار برخورد می‌کند.
دل ز تنگی چه خیال است برآید بی آه؟
غنچه ماند آن که نسیم سحر از یادش رفت
هوش مصنوعی: دل وقتی که تنگ و گرفته است، چگونه می‌تواند بدون آه و ناله آرامش پیدا کند؟ گل جوانه‌ای که نسیم صبحگاهی را فراموش کرده، همچنان در حالت غنچه باقی می‌ماند.
نیست ممکن که به اندازه خورد می صائب
می پرستی که خمار سحر از یادش رفت
هوش مصنوعی: عشق و علاقه به می و شراب، آنقدر عمیق است که حتی بخار ناشی از آن در صبح را فراموش کرده است.