گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳۰

از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت
آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت
در شبستان جان عمر گرانمایه دل
هر چه در خواب نشد صرف به افسانه گذشت
لرزه افتاد به شمع از اثر یکرنگی
باد اگر تند به خاکستر پروانه گذشت
ماجرای خرد و عشق تماشای خوشی است
نتوان زود ازین کشتی خصمانه گذشت
منه انگشت به حرف من مجنون زنهار
که قلم بسته لب از نامه دیوانه گذشت
مایه عشرت ایام کهنسالی شد
آنچه از عمر به بازیچه طفلانه گذشت
دل آزاد من و گرد تعلق، هیهات
بارها سیل تهیدست از این خانه گذشت
گرد کلفت همه جا هست به جز عالم آب
خنک آن عمر که در گریه مستانه گذشت
شود آغوش لحد دامن مادر به کسی
که یتیمانه به سر برد و غریبانه گذشت
دل آگاه مرا خال لبش ساخت اسیر
مرغ زیرک نتوانست ازین دانه گذشت
عقده ای نیست که آسان نکند همواری
رشته بی گره از سبحه صد دانه گذشت
عقل از آب و گل تقلید نیامد بیرون
عشق اول قدم از کعبه و بتخانه گذشت
یک دم از خلوت اندیشه نیامد بیرون
عمر صائب همه در سیر پریخانه گذشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت
آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه جانش به خطر افتاده بود، به شجاعت از آن عبور کرد. ستایش باد بر پروانه که با دلیری از این مسیر گذشت.
در شبستان جان عمر گرانمایه دل
هر چه در خواب نشد صرف به افسانه گذشت
هوش مصنوعی: در دل شب، عمر با ارزش انسان به خواب نمی‌رود و هر آنچه که در خواب می‌گذرد، تنها به حکایت‌ها و قصه‌ها اختصاص دارد.
لرزه افتاد به شمع از اثر یکرنگی
باد اگر تند به خاکستر پروانه گذشت
هوش مصنوعی: شمع از یکرنگی باد به لرزه درآمد، اگر باد به سرعت از روی خاکستر پروانه عبور کند.
ماجرای خرد و عشق تماشای خوشی است
نتوان زود ازین کشتی خصمانه گذشت
هوش مصنوعی: موضوع حکمت و عشق شبیه به تماشای لذت‌های زندگی است و نمی‌توان به راحتی از این معرکه دشوار عبور کرد.
منه انگشت به حرف من مجنون زنهار
که قلم بسته لب از نامه دیوانه گذشت
هوش مصنوعی: لطفاً به حرف من توجه نکن، چون ممکن است دیوانه‌وار به نظر بیاید. بهتر است که از نوشتن و بیان افکارم خودداری کنم.
مایه عشرت ایام کهنسالی شد
آنچه از عمر به بازیچه طفلانه گذشت
هوش مصنوعی: زندگی در سال‌های پیری، به خاطر لحظاتی که در جوانی به سرگرمی گذرانده شده است، شیرین و دلپذیر شده است.
دل آزاد من و گرد تعلق، هیهات
بارها سیل تهیدست از این خانه گذشت
هوش مصنوعی: دل آزاد من، از قید و بند تعلقات رها است. بارها طوفان بی‌پولی و بی‌نیازی از این خانه گذشت، اما من همچنان آزاد ماندم.
گرد کلفت همه جا هست به جز عالم آب
خنک آن عمر که در گریه مستانه گذشت
هوش مصنوعی: در هر جایی گرد و غبار وجود دارد، اما در دنیای زندگی، تنها در لحظاتی که عمر به گریه و شادی گذرانده می‌شود، حس خنکی و پاکی وجود دارد.
شود آغوش لحد دامن مادر به کسی
که یتیمانه به سر برد و غریبانه گذشت
هوش مصنوعی: آغوش قبر به مانند آغوش مادر برای کسی خواهد بود که زندگی‌اش را یتیم و تنها سپری کرده است.
دل آگاه مرا خال لبش ساخت اسیر
مرغ زیرک نتوانست ازین دانه گذشت
هوش مصنوعی: دل من که خبر دارد، از زیبایی خال لب او اسیر شده است و همانند پرنده‌ای هوشیار، نتوانسته از این دانه خوشمزه بگذرد.
عقده ای نیست که آسان نکند همواری
رشته بی گره از سبحه صد دانه گذشت
هوش مصنوعی: هیچ درد و مشکلی نیست که با گذر زمان یا با نیرویی قوی، به سادگی برطرف نشود؛ مانند این که زمانی که رشته‌ای صاف و بی‌گره از تسبیحی با صد دانه را رد می‌کنیم، همه چیز به آسانی پیش می‌رود.
عقل از آب و گل تقلید نیامد بیرون
عشق اول قدم از کعبه و بتخانه گذشت
هوش مصنوعی: عقل تنها از مواد و عناصر طبیعی شکل نگرفته است و فراتر از آن رفته است. عشق، نخستین گام‌هایش را از مکان‌های مذهبی و نمادین عبور کرده و به جاهای دیگری رفته است.
یک دم از خلوت اندیشه نیامد بیرون
عمر صائب همه در سیر پریخانه گذشت
هوش مصنوعی: صائب در این بیت بیان می‌کند که تمام عمرش را در دنیای ذهنی و افکارش گذرانده و هرگز نتوانسته از آن دنیای خلوت و عمیق خود فاصله بگیرد. او به نوعی به زندگی درون‌گرایانه و دور از واقعیت‌های بیرونی اشاره دارد که باعث شده زمانش به سرعت بگذرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1394/06/29 10:08
امیر

درود بر دوستان
در متن شعر آمده است که:
عقل از آب و گل تقلید نیامد بیرون
عشق اول قدم از کعبه و بتخانه گذشت
اما به ذهن من می رسد واژه ی «تقلید» وزن شعر را
به هم ریخته است. با مقایسه با دیگر ابیات و تلاش ذهنی حدس می زنم که در اصل واژه ی «قید» بوده است.
یعنی:
عقل از آب و گل قید نیامد بیرون
تا دوستان اهل فن چه نظری داشته باشند.

1395/03/04 13:06
صمد باغبان حدیقه

با عرض سلام و ادب
در مصرع " عقل از آب و گل تقلید نیامد بیرون " همانگونه که دوست محترم اشاره کرده اند بیت از وزن افتاده البته به جای تغییر کلمه " تقلید "به "قید"میتوان "از" را به "ز"تغییر داد و بدینگونه نوشت "عقل زآب و گل تقلید نیامد بیرون " . با تشکر

1397/02/23 14:04
ناصر جداری

با سلام. دو دوست اشاره کرده اند که وزن بیتِ " عقل از آب و گل تقلید نیامد بیرون" غلط است و متن مصرع باید عوض گردد. در حالی که استادان عروض واقفند که صرفا باید لحن خوانش مصرع تغییر یابد؛ به نحوی که "عقل" به "از" متصل گردد. سپاس