گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۳۱

خط به گرد لب میگون تو چون ساغر گشت
خال شبرنگ ترا اختر دولت برگشت
رحم بر خود کن اگر رحم نداری بر ما
سر مژگان تو از کاوش دلها برگشت
عشق کی فرصت بیمار پرستی دارد؟
نعمتی بود که خون در رگ ما نشتر گشت
سر مپیچ از سر زانو که درین قلزم فیض
هر که پیچید به خود قطره صفت گوهر گشت
راه خوابیده اقلیم فنا مشکل بود
زخم شمشیر تو پهلوی مرا شهپر گشت
ما سر دولت و اقبال نداریم، ارنه
دفتر بال هما در کف ما ابتر گشت
در کدامین صدف ای در یتیمت جویم؟
کف این بحر ز دود دل من عنبر گشت
از وجود و عدم ما، چه خبر می پرسی؟
شرری بود سفر کرد و به آتش برگشت
فکر رنگین تو صائب چمن آرا گردید
دفتر لاله چو تقویم کهن ابتر گشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط به گرد لب میگون تو چون ساغر گشت
خال شبرنگ ترا اختر دولت برگشت
هوش مصنوعی: خطی که در اطراف لب زیبای تو نقش بسته، چون جامی می‌ماند که رنگ و بوی خاصی دارد. وجود خال سیاه تو، همچون ستاره‌ای است که اقبال و خوشبختی را به سوی تو باز می‌گرداند.
رحم بر خود کن اگر رحم نداری بر ما
سر مژگان تو از کاوش دلها برگشت
هوش مصنوعی: به خودت رحم کن اگر به ما رحم نمی‌کنی، زیرا نگاه‌های تو باعث می‌شود که دل‌ها به سمت گذشته برگردند.
عشق کی فرصت بیمار پرستی دارد؟
نعمتی بود که خون در رگ ما نشتر گشت
هوش مصنوعی: عشق وقت و فرصتی برای ناز و کاستن از دردها ندارد. این احساس، نعمتی است که به جای آرامش، شوق و زندگی را در وجود ما جریان می‌دهد.
سر مپیچ از سر زانو که درین قلزم فیض
هر که پیچید به خود قطره صفت گوهر گشت
هوش مصنوعی: به خودت فکر کن و از واقعیت‌های اطرافت غافل نشو، زیرا در این دنیای بزرگ، هر کس که به خود بپردازد و در جستجوی عمق وجود خودش باشد، به ارزش و زیبایی‌های خاصی دست پیدا می‌کند.
راه خوابیده اقلیم فنا مشکل بود
زخم شمشیر تو پهلوی مرا شهپر گشت
هوش مصنوعی: راهی که به دیار فنا منتهی می‌شود، دشوار است; زخم شمشیر تو باعث شده که درد جانی من شدیدتر شود.
ما سر دولت و اقبال نداریم، ارنه
دفتر بال هما در کف ما ابتر گشت
هوش مصنوعی: ما در واقع در موقعیت و خوش‌شانسی نیستیم، ورنه اگر چنین بود، پرنده‌ای با بال‌های بلند در دستان ما باقی نمی‌ماند.
در کدامین صدف ای در یتیمت جویم؟
کف این بحر ز دود دل من عنبر گشت
هوش مصنوعی: در کدام صدف گم‌شده، تو را جستجو کنم؟ زیرا کف این دریا به خاطر غم دلم تبدیل به عطر و بوی خوشی شده است.
از وجود و عدم ما، چه خبر می پرسی؟
شرری بود سفر کرد و به آتش برگشت
هوش مصنوعی: از حال و وضعیت ما چه می‌پرسی؟ همان‌گونه که یک شعله از آتش جدا شده و دوباره به آتش می‌پیوندد، ما نیز در چرخه‌ای از وجود و عدم هستیم.
فکر رنگین تو صائب چمن آرا گردید
دفتر لاله چو تقویم کهن ابتر گشت
هوش مصنوعی: اندیشه‌ی زیبا و دلپذیر تو، مانند باغی سرسبز و پر رنگ و لعاب شد و مثل یک تقویم قدیمی، لاله‌ها که نشانه زیبایی هستند، پایانی ناپخته و ناتمام پیدا کردند.