غزل شمارهٔ ۱۶۲۹
باید آهسته ز پیران جهان دیده گذشت
نتوان تند به اوراق خزان دیده گذشت
چشم شوخ که مرا در دل غم دیده گذشت؟
کز تپیدن، دلم از آهوی رم دیده گذشت
وقت آن بی سر و پا خوش که در ایام بهار
سبک از باغ چو اوراق خزان دیده گذشت
دارد از گرمروان داغ، مرا سیر شرار
که به یک چشم زدن زین ره خوابیده گذشت
طفلی از بیخبری ها ز لب بام افتاد
سخنی بر لب هر کس که نسنجیده گذشت
دست و دامان تهی رفت برون از گلزار
هر که از مردم فهمیده، نفهمیده گذشت
خنده رو سر ز دل خاک برآرد چون صبح
غنچه هر که ازین باغ، نخندیده گذشت
از جهان چشم بپوشان که ازین خارستان
گل کسی چید که با دیده پوشیده گذشت
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
آه نگذاشت اثر از دل صد پاره من
چون نسیمی که بر اوراق خزان دیده گذشت
از دو سر، عدل ترازوی گران تمکینی است
که نرنجاند کسی را و نرنجیده گذشت
کرد خون در جگر خار علایق صائب
هر که زین مرحله با دامن برچیده گذشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باید آهسته ز پیران جهان دیده گذشت
نتوان تند به اوراق خزان دیده گذشت
هوش مصنوعی: برای عبور از وضعیتهای دشوار و تجربههای تلخ زندگی باید با آرامش و احتیاط پیش برویم. اینکه با شتاب و بیملاحظه از این مراحل بگذریم، به ما آسیب خواهد زد.
چشم شوخ که مرا در دل غم دیده گذشت؟
کز تپیدن، دلم از آهوی رم دیده گذشت
هوش مصنوعی: چشمان بازیگوش تو چگونه میتوانند غم را در دل من ببینند؟ دل من که از هیجان و اضطراب میزند، دیگر قادر به تحمل آن نیست.
وقت آن بی سر و پا خوش که در ایام بهار
سبک از باغ چو اوراق خزان دیده گذشت
هوش مصنوعی: زمانی که بیدغدغه و آرام، در روزهای بهار از باغ عبور میکنیم، شبیه به برگهای پاییزی که بدون هیچ نگرانی میافتند، لحظهای خوش و دلانگیز است.
دارد از گرمروان داغ، مرا سیر شرار
که به یک چشم زدن زین ره خوابیده گذشت
هوش مصنوعی: من از آتش و حرارت عمیق وجودم به شدت متاثر هستم، به طوری که اگر یک لحظه غفلت کنم، این احساس را از دست میدهم و بلافاصله از این مسیر به خواب میروم.
طفلی از بیخبری ها ز لب بام افتاد
سخنی بر لب هر کس که نسنجیده گذشت
هوش مصنوعی: کودکی به خاطر ناآگاهی از لبه بام سقوط کرد و هر کسی بدون فکر و سنجش در مورد این حادثه چیزی گفت.
دست و دامان تهی رفت برون از گلزار
هر که از مردم فهمیده، نفهمیده گذشت
هوش مصنوعی: هر کس که به آگاهی و دانایی میرسد، از زندگی پر از زیباییها و نعمتها عبور میکند، حتی اگر دستش از منابع و امکانات خالی باشد.
خنده رو سر ز دل خاک برآرد چون صبح
غنچه هر که ازین باغ، نخندیده گذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که از این باغ عبور کرده و لبخند نزده، مانند غنچهای است که در صبح از دل خاک روییده و شکوفا نمیشود.
از جهان چشم بپوشان که ازین خارستان
گل کسی چید که با دیده پوشیده گذشت
هوش مصنوعی: از دنیای کنونی فاصله بگیر، زیرا در این دنیای پر از مشکلات و خاری، کسی گل را چید که با چشمانی بسته از آن عبور کرد.
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
هوش مصنوعی: موهای مشکی و زیبای تو به قدری جذاب و معمایی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت و باید به دقت در آن تأمل کرد.
آه نگذاشت اثر از دل صد پاره من
چون نسیمی که بر اوراق خزان دیده گذشت
هوش مصنوعی: نفس عمیق و تاسف باری که از دل زخمیام برمیآید، هیچ نشانی از آن باقی نمیگذارد، مانند نسیمی ملایم که به آرامی از روی برگهای خشک پاییزی عبور میکند و ردپایی از خود نمیگذارد.
از دو سر، عدل ترازوی گران تمکینی است
که نرنجاند کسی را و نرنجیده گذشت
هوش مصنوعی: ترازوی سنگین عدالت به گونهای طراحی شده که هیچکس را آزار ندهد و در عین حال، با احترام از کنار آزارهای دیگر عبور کند.
کرد خون در جگر خار علایق صائب
هر که زین مرحله با دامن برچیده گذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که از این مرحله با دست خالی عبور کند، مانند کسی است که غم و رنجی عمیق را تحمل کرده است و در دلش زخمهای عاطفی و وابستگیها باقی مانده.

صائب