غزل شمارهٔ ۱۶۲۵
رنگ در روی شراب آن لب میگون نگذاشت
حرکت در الف آن قامت موزون نگذاشت
تا پی ناقه لیلی نشد از دشت سفید
هیچ کس پنبه به داغ دل مجنون نگذاشت
با جگر تشنگی خار مغیلان چه کنم؟
ریگ این بادیه در آبله ها خون نگذاشت
رفته بودم که در آن چاه زنخدان افتم
چشم کوته نظر و طالع وارون نگذاشت
لیلی سنگدل از خانه نیامد بیرون
مرغ تا بیضه به فرق سر مجنون نگذاشت
شد گنه سلسله جنبان توجه دل را
سیل تا تیره نشد روی به جیحون نگذاشت
تا نزد دست به دامان تجرد، صائب
عیسی از خاک قدم بر سر گردون نگذاشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رنگ در روی شراب آن لب میگون نگذاشت
حرکت در الف آن قامت موزون نگذاشت
هوش مصنوعی: رنگ شراب بر لبان زیبا باقی نماند و حرکتی در خط آن اندام خوش فرم ایجاد نکرد.
تا پی ناقه لیلی نشد از دشت سفید
هیچ کس پنبه به داغ دل مجنون نگذاشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که هیچکس به جستجوی لیلی نرفت و در دشت سفید اقدام نکرد، هیچ فردی هم پنبهای برای تسکین درد دل مجنون نگذاشت.
با جگر تشنگی خار مغیلان چه کنم؟
ریگ این بادیه در آبله ها خون نگذاشت
هوش مصنوعی: با دل پر از تشنگی و سختی، نمیدانم چه کاری باید بکنم. در این صحرا، سنگها و ریگهای تیز، به پاهای من زخم زدهاند و هیچ چیزی نتوانسته است به من کمک کند.
رفته بودم که در آن چاه زنخدان افتم
چشم کوته نظر و طالع وارون نگذاشت
هوش مصنوعی: رفته بودم که در چاه زیبایی چهرهاش بیفتم، اما چشمان کوتاه نظر و مقدر معکوس، مانع شد.
لیلی سنگدل از خانه نیامد بیرون
مرغ تا بیضه به فرق سر مجنون نگذاشت
هوش مصنوعی: لیلی، با دل سنگینش از خانه بیرون نیامد و پرنده هم تا وقتی که تخمش را روی سر مجنون نگذاشت، خارج نشد.
شد گنه سلسله جنبان توجه دل را
سیل تا تیره نشد روی به جیحون نگذاشت
هوش مصنوعی: با افتادن سیل توجه دل، دیگر جای گناه و عذرخواهی باقی نمانده و تا زمانی که دل به این وضعیت نرسد، نمیتواند به جیحون (رودخانهای معروف) برود.
تا نزد دست به دامان تجرد، صائب
عیسی از خاک قدم بر سر گردون نگذاشت
هوش مصنوعی: صائب عیسی تا زمانی که به دامن تجرد نرفت، بر روی زمین قدم نگذاشت و به آسمان نرسید.

صائب