گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۲

چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا
خوش گلی آخر شکفت از گلشن احزان مرا
تیغ بر فرقم زنند و گوهر از دستم برند
چون صدف شد دشمن جان گوهر رخشان مرا
دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است
روی دل تا برنگردیده است، بر گردان مرا
ذوق همچشمی ندارد شهرتم با آفتاب
گرد عالم از چه دارد چرخ سرگردان مرا؟
هر که بر من پرده پوشد خویش را رسوا کند
من نه آن شمعم که بتوان داشتن پنهان مرا
نیستم پیراهن یوسف، چرا هر جا روم
خون تهمت می چکد از گوشه دامان مرا؟
نیست صائب در خرابات مغان دریا دلی
تا به یک ساغر کند شرمنده احسان مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا
خوش گلی آخر شکفت از گلشن احزان مرا
هوش مصنوعی: صورت نیلوفر من از ضربه‌ای که از دوستان خوردم، زیبا شد و در نهایت یک گل زیبا از باغ ناراحتی‌های من شکفته شد.
تیغ بر فرقم زنند و گوهر از دستم برند
چون صدف شد دشمن جان گوهر رخشان مرا
هوش مصنوعی: بر روی سرم شمشیر می‌زنند و گوهر ارزشمندم را از من می‌گیرند، چون که دشمن جانم، طلای درخشان و نازک‌دلی من را به صدفی تبدیل کرده است.
دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است
روی دل تا برنگردیده است، بر گردان مرا
هوش مصنوعی: وقتی دل از کسی دور می‌شود، سخت است که بتوان آن را به سوی خود برگرداند. تا زمانی که دل هنوز برنگشته، من را به سمت خود برگردان.
ذوق همچشمی ندارد شهرتم با آفتاب
گرد عالم از چه دارد چرخ سرگردان مرا؟
هوش مصنوعی: شعری درباره این است که شهرت من از خورشید که نورش بر همه می‌تابد، هیچ گونه رقابتی ندارد. در واقع در میان گردش بی‌هدف جهان، من چه چیزی دارم که بتوانم به آن افتخار کنم؟
هر که بر من پرده پوشد خویش را رسوا کند
من نه آن شمعم که بتوان داشتن پنهان مرا
هوش مصنوعی: هر کسی که تلاش کند تا بر من پرده‌پوشی کند، در واقع خودش را در معرض رسوایی قرار داده است. من شمعی نیستم که بتوانند مرا پنهان کنند و به راحتی ناپدید شوم.
نیستم پیراهن یوسف، چرا هر جا روم
خون تهمت می چکد از گوشه دامان مرا؟
هوش مصنوعی: من مانند پیراهن یوسف نیستم که در هر جا و مکانی از پاکی و نجابتش سخن گفته شود، چرا که چرا هر جا که می‌روم، تهمت و ناروا از گوشه دامن من می‌چکد و به من نسبت داده می‌شود؟
نیست صائب در خرابات مغان دریا دلی
تا به یک ساغر کند شرمنده احسان مرا
هوش مصنوعی: در کنار میخانه‌ها از افرادی که دل‌های بزرگ و باصفا دارند خبری نیست؛ هیچ‌کس نیست که با یک جام شراب، مرا به خاطر لطف و مهربانی‌ام شرمنده کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۲ به خوانش عندلیب