گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۰۹

برگ عیش چمن ای غنچه دهان اینهمه نیست
دولت ابر بهار گذران اینهمه نیست
چه بساط است به خود چیده ای، ای خرمن گل؟
وسعت دایره کون و مکان اینهمه نیست
چند در پا فکنی طوق مرا چون خلخال؟
قد موزون تو ای سرو روان اینهمه نیست
گل رعنای تو بر خویش بساطی چیده است
ورنه سامان بهاران و خزان اینهمه نیست
تشنه را می برد از راه برون موج سراب
پیش دریا گهران ملک جهان اینهمه نیست
چه غم خانه و سامان اقامت داری؟
در جهان مدت عمر گذران اینهمه نیست
مرگ از بیجگری های تو چون زهر شده است
تلخی باده این رطل گران اینهمه نیست
ناز پرورد بهارست تن نازک تو
ورنه ای گل نفس سرد خزان اینهمه نیست
عمر کوته تر ازان است که غم باید خورد
مدت خنده برق گذران اینهمه نیست
زر چه باشد که نبازند به سیمین بدنان؟
پیش ما صیرفیان، خرده جان اینهمه نیست
عرق شرم گرفته است سراپای ترا
چشم شبنم به گلستان نگران اینهمه نیست
وعده وصل به فردا مفکن ای نوخط
که جهان پا به رکاب است و زمان اینهمه نیست
در گذر از سر دلجویی خونین جگران
نقد اوقات تو ای غنچه دهان اینهمه نیست؟
صائب از دیده انصاف اگر درنگری
پیش خط، جوهر آیینه جان اینهمه نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برگ عیش چمن ای غنچه دهان اینهمه نیست
دولت ابر بهار گذران اینهمه نیست
هوش مصنوعی: درست است که لذت‌های زندگی ممکن است جذاب و دل‌انگیز باشند، اما خوشبختی و نعمت‌های گذرای فصل بهار، به اندازه‌ای که تصور می‌شود، دوام ندارند و نمی‌توان به آن‌ها اتکا کرد.
چه بساط است به خود چیده ای، ای خرمن گل؟
وسعت دایره کون و مکان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: ای گل، چقدر زیبایی و چه جشن و سروری به پا کرده‌ای! اما بدان که وسعت هستی و جهان اینقدر نیست که تو اینقدر خود را بزرگ و پرافتخار احساس کنی.
چند در پا فکنی طوق مرا چون خلخال؟
قد موزون تو ای سرو روان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: چند بار برای آزادی خودت مرا تحت فشار قرار می‌دهی، مانند زنجیری که به پاهایم بسته‌اند؟ قد زیبا و موزون تو ای سرو بلند، این همه زجر کشیدن برای من ارزش ندارد.
گل رعنای تو بر خویش بساطی چیده است
ورنه سامان بهاران و خزان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: گل زیبای تو، چیدمانی از جلوه‌ها و زیبایی‌ها را برای خود فراهم کرده است، وگرنه زیبایی و نظم بهار و پاییز به این اندازه نمی‌بود.
تشنه را می برد از راه برون موج سراب
پیش دریا گهران ملک جهان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: تشنگی کسی را به سمت آبی نادیدنی و فریبنده می‌کشاند، در حالی که دریا پر از جواهرات و زیبایی‌هاست. این دنیا و آنچه در آن هست، به این وسعت و شهرت نیست که به نظر می‌رسد.
چه غم خانه و سامان اقامت داری؟
در جهان مدت عمر گذران اینهمه نیست
هوش مصنوعی: نگران خانه و مکانی که در آن زندگی می‌کنی نباش، زیرا مدت عمر انسان در این دنیا بسیار کوتاه‌تر از آن است که بخواهی به این مسائل اهمیت زیادی دهی.
مرگ از بیجگری های تو چون زهر شده است
تلخی باده این رطل گران اینهمه نیست
هوش مصنوعی: مرگ به خاطر ناپختگی‌ها و ترس‌های تو، مانند زهر تلخ است. این تلخی در راستای این بار سنگین زندگی تنها به خاطر آن چالش‌ها به وجود نیامده است.
ناز پرورد بهارست تن نازک تو
ورنه ای گل نفس سرد خزان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: تو موجودی لطیف و زیبا هستی که مانند گل در بهار پرورش یافته‌ای. اما اگر این زیبایی و لطافت به عشق و زندگی روزافزون پیوند نخورد، به زودی مانند گلی در فصل خزان پژمرده و بی‌جان خواهی شد.
عمر کوته تر ازان است که غم باید خورد
مدت خنده برق گذران اینهمه نیست
هوش مصنوعی: زندگی به قدری کوتاه است که ارزشش را ندارد که برای غم‌ها ناراحت باشیم. زمان شادی و خنده بسیار زودگذر است و باید از آن لذت ببریم.
زر چه باشد که نبازند به سیمین بدنان؟
پیش ما صیرفیان، خرده جان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: زر چه ارزش و بهایی دارد که به نقره‌ای‌های زیبا باخته شود؟ در نظر ما صرافان، این مقدار ناچیز و کم‌ارزش است.
عرق شرم گرفته است سراپای ترا
چشم شبنم به گلستان نگران اینهمه نیست
هوش مصنوعی: بدنت پر از عرق شرم است و چشمانت مانند شبنم در باغ گل به زیبایی و حالت نگران تو نگاه می‌کنند. این حال و هوا به خاطر این همه زیبایی و ظرافت نیست.
وعده وصل به فردا مفکن ای نوخط
که جهان پا به رکاب است و زمان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که آینده همیشه در دسترس نیست و فرصت‌ها ممکن است زودگذر باشند. زمان ارزشمند است و نباید منتظر لحظه‌ای باقی بمانی که شاید هرگز به وقوع نپیوندد.
در گذر از سر دلجویی خونین جگران
نقد اوقات تو ای غنچه دهان اینهمه نیست؟
هوش مصنوعی: در مسیر دلجویی و آرامش خاطر، فرصت‌های گرانبهایی را که در آغوش زندگی داری، در نظر بگیر. آیا ارزش این همه تلاش و احساسات را دارد؟
صائب از دیده انصاف اگر درنگری
پیش خط، جوهر آیینه جان اینهمه نیست
هوش مصنوعی: اگر با انصاف نگاه کنی، متوجه می‌شوی که در مقابل نوشتار (خط) چیزی بیشتر از جوهر آینه جان وجود ندارد.