غزل شمارهٔ ۱۶۰۰
خون من نیست به تشریف شهادت قابل
ورنه اندیشه ازان غمزه خونخوارم نیست
من که آب از جگر لعل برآرم به فسون
بوسه ای رنگ ازان لعل گهربارم نیست
صائب از قحط خریدار خموشم، ورنه
گهری نیست که در سینه افگارم نیست
بر دل نرم گران ناز خریدارم نیست
نخل مومم، غمی از سردی بازارم نیست
طوطی از آینه هر چند به گفتار آمد
پیش آن آینه رو قدرت گفتارم نیست
همچو دیوار ز بس واله این گلزارم
سر مویی خبر از سرزنش خارم نیست
دخل دریا که بر او تنگ بود روی زمین
خرج یک روزه مژگان گهربارم نیست
نور بیگانه بود برق سیه خانه من
شمع بالین به جز از دیده بیدارم نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون من نیست به تشریف شهادت قابل
ورنه اندیشه ازان غمزه خونخوارم نیست
هوش مصنوعی: خون من به دلیل جایگاه شهادت ارزشمند نیست، وگرنه فکر من از آن نگاه تند و ستمگرانه غمگین نمیشود.
من که آب از جگر لعل برآرم به فسون
بوسه ای رنگ ازان لعل گهربارم نیست
هوش مصنوعی: من میتوانم با زبان شیرین و جذاب خود، احساساتی را بیان کنم که از دل میجوشد. اما برای بهدست آوردن آن زیبایی و جذابیت واقعی، نیازی به تظاهر یا خیالی باطل نیست.
صائب از قحط خریدار خموشم، ورنه
گهری نیست که در سینه افگارم نیست
هوش مصنوعی: من به خاطر کمبود خریدار ساکت ماندهام، وگرنه در دل من گوهری هست که ارزش زیاد دارد.
بر دل نرم گران ناز خریدارم نیست
نخل مومم، غمی از سردی بازارم نیست
هوش مصنوعی: دل من نرم و حساس است و من در جستجوی محبت و حمایت هستم. اما مانند درخت نخل، با وجود سختیها و چالشهایی که در بازار زندگی وجود دارد، احساس غم و ناراحتی نمیکنم.
طوطی از آینه هر چند به گفتار آمد
پیش آن آینه رو قدرت گفتارم نیست
هوش مصنوعی: پرنده طوطی اگرچه در مقابل آینه سخن میگوید، اما به هیچ وجه نمیتواند قدرت بیان من را در همان آینه نشان دهد.
همچو دیوار ز بس واله این گلزارم
سر مویی خبر از سرزنش خارم نیست
هوش مصنوعی: مانند دیواری هستم که به خاطر زیبایی این گلزار، دیگر خبری از سرزنش خارها و آسیبهای آن ندارم.
دخل دریا که بر او تنگ بود روی زمین
خرج یک روزه مژگان گهربارم نیست
هوش مصنوعی: اگرچه دریا از نظر اندازه و ثروتش بسیار بزرگ و فراوان است، اما مخارج روزانه و لذتهای کوچک زندگی من به اندازهای نیست که بتوانم به آن دریایی به این بزرگی توجه کنم یا از آن بهرهبرداری کنم.
نور بیگانه بود برق سیه خانه من
شمع بالین به جز از دیده بیدارم نیست
هوش مصنوعی: نور بیگانه در اینجا به معنای نوری است که متعلق به من نیست و بر هیبت تاریک خانهام میتابد. شمعی که در کنار تخت خواب من قرار دارد، تنها به چشمان بیدار من وابسته است و چیز دیگری نمیتوانم ببینم.