غزل شمارهٔ ۱۶۰
کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا
شکر قطع راه را پامال کردن مشکل است
خواب کردن از مروت نیست در منزل مرا
شوق را عشق مجازی از زمین گیران کند
نیست چون قمری نظر بر سر و پا در گل مرا
بی گزند دیده بد، درد و داغ عشق بود
حاصلی گر بود ازین دنیای بی حاصل مرا
از علایق خاطر آزادمردان فارغ است
چون صنوبر نیست پروایی ز بار دل مرا
می گدازد پرتو منت مرا چون ماه نو
هر قدر خورشید تابان می کند کامل مرا
دست احسانی که شکر از سایلان دارد طمع
نیست کم از کاسه دریوزه سایل مرا
از خس و خاشاک گردد بیش آتش شعله ور
چوب گل کی می تواند ساختن عاقل مرا؟
وای بر من کز کهنسالی درین محنت سرا
عنکبوت رشته طول امل شد دل مرا
دست خواهد کرد خونم عاقبت در گردنش
نیست گر در زندگانی رنگی از قاتل مرا
چون سپند آسوده ام صائب ز منع دور باش
می کند بی طاقتی آواره از محفل مرا
غزل شمارهٔ ۱۵۹: می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مراغزل شمارهٔ ۱۶۱: نیست بر ابرِ بهاران، دیدهٔ پر نم مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا
هوش مصنوعی: کیست که مرا از همراهان غافل کند؟ بار هر کس بر زمین میافتد، اما در دل من باقی میماند.
شکر قطع راه را پامال کردن مشکل است
خواب کردن از مروت نیست در منزل مرا
هوش مصنوعی: عبارت نشان میدهد که اگر کسی بخواهد بر یک مسیر دشوار پا بگذارد، کار آسانی نیست. همچنین بیان میکند که دردی را به دیگران تحمیل کردن و خوابیدن به معنای نادیده گرفتن آن مشکل، کاری از روی نیکنوازی و انسانیت نیست. در واقع، به نوعی به رعایت ادب و احترام به دیگران اشاره دارد.
شوق را عشق مجازی از زمین گیران کند
نیست چون قمری نظر بر سر و پا در گل مرا
هوش مصنوعی: عشق مجازی باعث نمیشود کسی در شوق و عشق واقعی زمینگیر شود، مانند قناری که در میان گل و بلبل به زیباییها نگاه میکند و به زیباییهای من توجهی ندارد.
بی گزند دیده بد، درد و داغ عشق بود
حاصلی گر بود ازین دنیای بی حاصل مرا
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا که بیفایده است، عشق درد و رنجی به همراه داشته باشد، برای من که به آسیبهای دیده از بدیها بیتوجه هستم، این درد و داغ حاصل ارزشمندی خواهد بود.
از علایق خاطر آزادمردان فارغ است
چون صنوبر نیست پروایی ز بار دل مرا
هوش مصنوعی: آزاداندیشان از دغدغهها و علاقههای دنیوی رهایی دارند، زیرا مانند درخت صنوبر از سنگینی و فشار دل شاد و پرهیچ نگرانی هستند.
می گدازد پرتو منت مرا چون ماه نو
هر قدر خورشید تابان می کند کامل مرا
هوش مصنوعی: پرتو مهربانی تو باعث ذوب شدن من میشود، مثل اینکه نور ماه به یک ماه نو میتابد و هر چقدر هم که خورشید روشنی بدهد، باز هم بر من کاملتر تأثیر میگذارد.
دست احسانی که شکر از سایلان دارد طمع
نیست کم از کاسه دریوزه سایل مرا
هوش مصنوعی: دست کمک و احسانی که فقط از نیازمندان انتظار شکرگزاری دارد، چیزی کمتر از کاسهای برای گدایی نیست.
از خس و خاشاک گردد بیش آتش شعله ور
چوب گل کی می تواند ساختن عاقل مرا؟
هوش مصنوعی: اگر چوبی بسوزد، خاک و خاشاک به آتش بیشتری میانجامد. در این میان، عاقل چگونه میتواند از این وضعیت بهرهی خوبی ببرد؟
وای بر من کز کهنسالی درین محنت سرا
عنکبوت رشته طول امل شد دل مرا
هوش مصنوعی: ای وای بر من که در این خانه پر از مشکلات و غم، به خاطر کهنسالی و پیری، تارهای عنکبوتی به دور آرزوهایم پیچیده شده و دل مرا گرفته است.
دست خواهد کرد خونم عاقبت در گردنش
نیست گر در زندگانی رنگی از قاتل مرا
هوش مصنوعی: در نهایت، اگر در زندگیاش نشانهای از قاتل بودن من وجود داشته باشد، ممکن است به دست خودم او را به کیفر برسانم.
چون سپند آسوده ام صائب ز منع دور باش
می کند بی طاقتی آواره از محفل مرا
هوش مصنوعی: وقتی که آرام و آزاد هستم، دوری از ممنوعیتها، مرا از حالت بیتابی و آوارگی به دور میکند و از جمعها و محفلها دور نگه میدارد.

صائب