گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۸۶

تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست
رقم ناز بر آن لوح جبین می بایست
از گلستان تو هر خار چرا گل چیند؟
شعله خوی تو رعناتر ازین می بایست
چند گستاخ رکاب تو ببوسند اغیار؟
قفل و بندی به در خانه زین می بایست
تا هوس دست نیابد به شکر دزدیدن
گرد لعل تو حصاری چو نگین می بایست
در بغل جای دهد سرو صفت فاخته را
قد رعنای تو سرکش تر ازین می بایست
تا دم خط که دم بازپسین حسن است
غنچه باغ حیا، چین به جبین می بایست
چشم بر سرمه سیه کردی و رفت آب حیا
نرگس شوخ ترا داغ چنین می بایست
همه اسباب جمال تو به جای خویش است
بوسه در کنج لبت گوشه نشین می بایست
بوالهوس کرد وطن بر سر کویش آخر
صائب از بهر جلای تو همین می بایست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست
رقم ناز بر آن لوح جبین می بایست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به ابروی معشوق که مانند تیغی تیز و جذاب است و اثر آن بر پیشانی او به قدری نازک و زیباست که شایسته است بر لوح پیشانی‌اش به یادگار نقش ببندد. این تصویر به خوبی تمام جذابیت و ظرافت معشوق را به تصویر می‌کشد.
از گلستان تو هر خار چرا گل چیند؟
شعله خوی تو رعناتر ازین می بایست
هوش مصنوعی: چرا کسی از باغ تو گل بردارد وقتی که خود تو زیباتر از همه آنها هستی؟
چند گستاخ رکاب تو ببوسند اغیار؟
قفل و بندی به در خانه زین می بایست
هوش مصنوعی: چند نفر باید جرأت کنند و به تو حرف بی‌احترامی بزنند؟ برای مقابله با این رفتار، باید در خانه‌ات را قفل کنی و از خودتان محافظت کنی.
تا هوس دست نیابد به شکر دزدیدن
گرد لعل تو حصاری چو نگین می بایست
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی نتواند به آرزوهایش دست یابد، باید از زیبایی و ارزش تو به خوبی محافظت کرد، همچنان که نگین یک انگشتر در حفاظتی قرار دارد.
در بغل جای دهد سرو صفت فاخته را
قد رعنای تو سرکش تر ازین می بایست
هوش مصنوعی: در آغوش خود می‌تواند فاخته‌ای با صفات زیبا را جای دهد، اما قد و قامت تو باید بیشتر از این‌ها باشد و حتی سرکش‌تر از آن.
تا دم خط که دم بازپسین حسن است
غنچه باغ حیا، چین به جبین می بایست
هوش مصنوعی: تا زمانی که خطی که نشان‌دهنده زیبایی ماست، به پایان نرسیده، باید همانند غنچه‌ای در باغ حیا، چین و چروک روی پیشانی‌ام را بپوشانم.
چشم بر سرمه سیه کردی و رفت آب حیا
نرگس شوخ ترا داغ چنین می بایست
هوش مصنوعی: چشمانت را با سرمه سیاه آراسته کردی و رفتی، در حالی که آب بقا نرگس بازیگوش تو باید این گونه داغ می‌بود.
همه اسباب جمال تو به جای خویش است
بوسه در کنج لبت گوشه نشین می بایست
هوش مصنوعی: تمام زیبایی‌های تو به بهترین شکل خود نمایان است، اما بوسه‌ای که بر لبه‌های لب‌هایت گذاشته می‌شود، باید در گوشه‌ای آرام بماند و منتظر بماند.
بوالهوس کرد وطن بر سر کویش آخر
صائب از بهر جلای تو همین می بایست
هوش مصنوعی: عاشق‌پیشه و دلبسته به وطن شده‌ام، و در نهایت، برای دوری از تو، همین وضعیت لازم بود.