گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۸۵

چمن سبز فلک را چمن آرایی هست
زیر این زنگ، نهان آیینه سیمایی هست
مشو ای بیخبر از دامن فرصت غافل
دو سه روزی که ترا پنجه گیرایی هست
نیست ممکن که چو مرکز نکند خود را جمع
هر که داند که درین دایره بینایی هست
نشوی یک دم از اندیشه کشتی غافل
گر بدانی که ترا پیش چه دریایی هست
زین تزلزل که به جایی نپذیرد آرام
می توان یافت که دل را به نظر جایی هست
چون برآید دل ازان سلسله زلف دراز؟
که به هر حلقه او دام تماشایی هست
از عنان تابی اندیشه توان بردن راه
که درین پرده دل، دلبر خودرایی هست
این ندا می رسد از رفتن سیلاب به گوش
که درین خشک ممانید که دریایی هست
از سیه خانه لیلی نتوان دل برداشت
ورنه مجنون مرا دامن صحرایی هست
نیست ممکن که به زنجیر توان داشت نگاه
یوسفی را که به ره چشم زلیخایی هست
دامن عصمت گل را نتوان دیدن چاک
ورنه چون خار، مرا پنجه گیرایی هست
می تواند قدمی چید گل از نشتر خار
که ز هر آبله اش دیده بینایی هست
دل سودازده ای هست مرا از دو جهان
زلف مشکین ترا گر سر سودایی هست
ایمن از سیل حوادث نتوانی گردید
تا ترا زیر فلک مسکن و مأوایی هست
پرده صورتی چشم، حجاب تو شده است
ورنه در پرده دل نیز تماشایی هست
نیست ز اندیشه فردا غم امروز مرا
وقت آن خوش که ندانست که فردایی هست
دید فردوس برین را و خجالتها برد
آن که می گفت به از گوشه دل جایی هست
راه در انجمن عشق نداری صائب
تا ترا در دل مجروح تمنایی هست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چمن سبز فلک را چمن آرایی هست
زیر این زنگ، نهان آیینه سیمایی هست
هوش مصنوعی: چمن سبز آسمان را تزیینی است و زیر این آبی رنگ، تصویری پنهان از زیبایی وجود دارد.
مشو ای بیخبر از دامن فرصت غافل
دو سه روزی که ترا پنجه گیرایی هست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، هرگز از فرصتی که در دست داری غافل مشو، چرا که این چند روز محدود است و ممکن است بتوانی از آن بهره‌برداری کنی.
نیست ممکن که چو مرکز نکند خود را جمع
هر که داند که درین دایره بینایی هست
هوش مصنوعی: هر کسی که می‌داند در این دایره‌ی وجود، بینایی و آگاهی وجود دارد، نمی‌تواند خود را مانند مرکز جمع و متمرکز کند.
نشوی یک دم از اندیشه کشتی غافل
گر بدانی که ترا پیش چه دریایی هست
هوش مصنوعی: هرگز برای یک لحظه هم از فکر و تامل درباره کشتی خود غافل مشو، زیرا اگر بدانید که پیش روی شما چه دریاهایی وجود دارد، اهمیت آن را بیشتر درک می‌کنید.
زین تزلزل که به جایی نپذیرد آرام
می توان یافت که دل را به نظر جایی هست
هوش مصنوعی: این بیانیه به دلیل عدم ثبات و بی‌ثباتی در زندگی اشاره دارد. با وجود این بی‌ثباتی، می‌توان آرامشی پیدا کرد و در دل امیدی وجود دارد که به یک نقطه‌ نظر مثبت یا یک هدف مشخص اشاره می‌کند. به‌عبارت دیگر، حتی در شرایط ناپایدار، می‌توان به دنبال یافتن جایی برای آرامش و دلگرمی بود.
چون برآید دل ازان سلسله زلف دراز؟
که به هر حلقه او دام تماشایی هست
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان دل را از زنجیره‌ی دراز زلف جدا کرد؟ زیرا هر حلقه از آن، جاذبه‌ای فوق‌العاده دارد.
از عنان تابی اندیشه توان بردن راه
که درین پرده دل، دلبر خودرایی هست
هوش مصنوعی: با کنترل افکار و احساسات خود می‌توان به مسیر درستی دست یافت، زیرا در دل و روح انسان، محبوب و معشوقی وجود دارد که خود را برتر می‌داند.
این ندا می رسد از رفتن سیلاب به گوش
که درین خشک ممانید که دریایی هست
هوش مصنوعی: صدایی به گوش می‌رسد که خبر از رفتن سیلاب می‌دهد، پس در این خشکی نمانید، چراکه در اینجا دریا وجود دارد.
از سیه خانه لیلی نتوان دل برداشت
ورنه مجنون مرا دامن صحرایی هست
هوش مصنوعی: شخص نمی‌تواند از پرده‌ی تاریک عشق لیلی دل بکند، حتی اگر مجنون در دلش زندگی و زیبایی‌های طبیعت را دارد.
نیست ممکن که به زنجیر توان داشت نگاه
یوسفی را که به ره چشم زلیخایی هست
هوش مصنوعی: امکان ندارد که بتوان نگاهی را که شبیه نگاه یوسف است، با زنجیر و محدودیت نگه داشت؛ زیرا این نگاه به دلخواه و چشم زلیخا (معشوق) تعلق دارد و نمی‌توان آن را کنترل کرد.
دامن عصمت گل را نتوان دیدن چاک
ورنه چون خار، مرا پنجه گیرایی هست
هوش مصنوعی: نمی‌توان دامن پاکی گل را دید، زیرا اگر چاکی به وجود بیاید، من هم قدرت آسیب زدن دارم مانند خاری که به گل می‌چسبد.
می تواند قدمی چید گل از نشتر خار
که ز هر آبله اش دیده بینایی هست
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند با دقت و ظرافت، از زخم‌ها و دردهایی که تجربه کرده، زیبایی را بیرون بکشد، چرا که در دل هر رنج و مشکلی، فرصتی برای رشد و بینایی وجود دارد.
دل سودازده ای هست مرا از دو جهان
زلف مشکین ترا گر سر سودایی هست
هوش مصنوعی: دل من به شدت عاشق و پر از هیجان است. از دو جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، فقط زیبایی و جذابیت زلف‌های مشکین تو برایم اهمیت دارد، حتی اگر این عشق دیوانه‌وار باشد.
ایمن از سیل حوادث نتوانی گردید
تا ترا زیر فلک مسکن و مأوایی هست
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیر آسمان زندگی می‌کنی، نمی‌توانی از حوادث و مشکلات دنیا در امان باشی.
پرده صورتی چشم، حجاب تو شده است
ورنه در پرده دل نیز تماشایی هست
هوش مصنوعی: چشم‌های تو مانند پرده‌ای صورتی، مانع دیدن حقیقت شده است، در حالی که در دل تو نیز زیبایی‌های زیادی وجود دارد که می‌توان آن را دید.
نیست ز اندیشه فردا غم امروز مرا
وقت آن خوش که ندانست که فردایی هست
هوش مصنوعی: امروز از فکر آینده ناراحت نیستم. وقتی خوشحالم که نمی‌دانم فردا چه خواهد شد.
دید فردوس برین را و خجالتها برد
آن که می گفت به از گوشه دل جایی هست
هوش مصنوعی: آنکه به خود می‌گفت جایی بهتر از کنج دل وجود دارد و برایش می‌پنداشت، وقتی به بهشت برین نگریست، از شرم و حیا خاموش شد.
راه در انجمن عشق نداری صائب
تا ترا در دل مجروح تمنایی هست
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، تو جایی در میان جمع ندارى، زیرا که دل من هنوز از آرزوها و خواسته‌هایت زخمی است.