غزل شمارهٔ ۱۵۴
بی زبانی پرده داری می کند راز مرا
می دهد خاموشی من سرمه غماز مرا
گر برون آید، به خون خود گواهی می دهد
ناله تا در دل نگردد خون، هم آواز مرا
از نوازش منت روی زمین دارد به من
چرخ سنگین دل زند گر بر زمین ساز مرا
گوش گل بی پرده از گلبانگ من گشت و هنوز
باغبان سنگدل نشنیده آواز مرا
کی به ساحل می گذارد موجه خود را محیط؟
از شکستن نیست پروا بال پرواز مرا
سیل از ویرانه من شرمساری می برد
نیست جز افسوس در کف خانه پرداز مرا
از شبیخون نسیم صبح ایمن می شود
شمع اگر فانوس سازد پرده راز مرا
از دو عالم دوخت چشمم دوربینی های عشق
تا کجا خواهد گشودن چشم شهباز مرا
عقل اگر صائب نسازد با دل من گو مساز
عشق با آن بی نیازی می کشد ناز مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی زبانی پرده داری می کند راز مرا
می دهد خاموشی من سرمه غماز مرا
هوش مصنوعی: بی زبانی و ناتوانی من پردهداری میکند و رازهای من را فاش میکند. سکوت من همانند سرمهای است که نشانه غم و اندوه من را بروز میدهد.
گر برون آید، به خون خود گواهی می دهد
ناله تا در دل نگردد خون، هم آواز مرا
هوش مصنوعی: اگر کسی از دلش بیرون بیاید، با خون خود گواهی میدهد که نالهاش تا زمانی که در دلش خون نگردد، باید با صدای من همنوا باشد.
از نوازش منت روی زمین دارد به من
چرخ سنگین دل زند گر بر زمین ساز مرا
هوش مصنوعی: من از لطف و محبت تو در این دنیا بهرهمندم، اگر که چرخ غم و اندوه بر من بچرخد، میخواهم تو مرا از این حال نجات دهی.
گوش گل بی پرده از گلبانگ من گشت و هنوز
باغبان سنگدل نشنیده آواز مرا
هوش مصنوعی: گوش گل به صدای من بیپرده و واضح پاسخ داد، اما هنوز باغبان بیرحم صدای مرا نشنیده است.
کی به ساحل می گذارد موجه خود را محیط؟
از شکستن نیست پروا بال پرواز مرا
هوش مصنوعی: کی میشود که امواج دریا به ساحل برسند؟ من از شکستن بال پروازم نگران نیستم.
سیل از ویرانه من شرمساری می برد
نیست جز افسوس در کف خانه پرداز مرا
هوش مصنوعی: از ویرانهام آب سیل میرود و خود را خجلتزده میکند. در خانهام تنها احساس پشیمانی و افسوس باقی مانده است.
از شبیخون نسیم صبح ایمن می شود
شمع اگر فانوس سازد پرده راز مرا
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبح به شمع حمله کند، شمع میتواند با به کار بردن فانوس، رازهایش را پنهان کند و از خطر در امان بماند.
از دو عالم دوخت چشمم دوربینی های عشق
تا کجا خواهد گشودن چشم شهباز مرا
هوش مصنوعی: چشم من مانند دوربینی ساخته شده است که از دو جهان به عشق نگاه میکند. نمیدانم این نگاه عاشقانه تا کجا میتواند دید من را گسترده کند و مرا به رازهای بیشتری از عشق برساند.
عقل اگر صائب نسازد با دل من گو مساز
عشق با آن بی نیازی می کشد ناز مرا
هوش مصنوعی: اگر عقل درست عمل نکند، با دل من صحبت نکن. عشق با آنکه خود را بی نیاز میداند، مرا به محبت میکشاند.

صائب