غزل شمارهٔ ۱۵۳۱
هر که را می نگرم سوخته جان افتاده است
این چه برق است درین لاله ستان افتاده است؟
نیست ممکن که به خورشید درخشان نرسد
هر که چون قطره شبنم نگران افتاده است
حال ما رهروان آبله پایی داند
که نفس سوخته در ریگ روان افتاده است
از نهانخانه گوهر چه خبر خواهد داشت؟
خس و خاری که ز دریا به کران افتاده است
ای که در کعبه خبر از دل ما می گیری
روزگاری است که در دیر مغان افتاده است
زود باشد سر خود در سر این کار کند
چون قلم هر که به دنبال زبان افتاده است
در سر کوی تو ای انجمن آرای بهار
چهره زرد چو اوراق خزان افتاده است
وسعت دایره مشرب ما می داند
هر که چون نقطه مرکز به میان افتاده است
جود کن کز دهن خالی موری بسیار
رخنه در ملک سلیمان زمان افتاده است
جسم ما بر سر این عمر سبکرو صائب
برگ سبزی است که در آب روان افتاده است
غزل شمارهٔ ۱۵۳۰: آتش از خشکی مغزم به دماغ افتاده استغزل شمارهٔ ۱۵۳۲: از شکر خنده ات آتش به جهان افتاده است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که را می نگرم سوخته جان افتاده است
این چه برق است درین لاله ستان افتاده است؟
هوش مصنوعی: هر کسی را که نگاه میکنم، گویی جانش در آتش سوخته است. این چه نوری است که در باغ لالهها تابیده است؟
نیست ممکن که به خورشید درخشان نرسد
هر که چون قطره شبنم نگران افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند قطره شبنم نگران و ترسو باشد، هرگز نمیتواند به نور و زیبایی خورشید برسد.
حال ما رهروان آبله پایی داند
که نفس سوخته در ریگ روان افتاده است
هوش مصنوعی: حال ما را تنها کسی میداند که مثل ما درگیر درد و رنج است و میداند که چقدر جانمان در این مسیر سخت و ناهموار آسیب دیده است.
از نهانخانه گوهر چه خبر خواهد داشت؟
خس و خاری که ز دریا به کران افتاده است
هوش مصنوعی: هیچکس از ارزشهای واقعی که در اعماق وجود داریم خبر ندارد، مانند خس و خاری که از دریا به کنار آمدهاند و فقط به سطح ظاهری توجه میشود.
ای که در کعبه خبر از دل ما می گیری
روزگاری است که در دیر مغان افتاده است
هوش مصنوعی: ای کسی که در کعبه از حال دل ما باخبر هستی، اکنون روزگاری است که ما در میخانه مغان گرفتاریم.
زود باشد سر خود در سر این کار کند
چون قلم هر که به دنبال زبان افتاده است
هوش مصنوعی: به زودی دچار مشکل خواهد شد، زیرا مانند قلمی است که هر کسی که به دنبالش افتاده، به همین سرنوشت دچار میشود.
در سر کوی تو ای انجمن آرای بهار
چهره زرد چو اوراق خزان افتاده است
هوش مصنوعی: در گوشهی کوی تو، ای زیبای بهار، چهرهام به زردی برگهای خزان در آمده است.
وسعت دایره مشرب ما می داند
هر که چون نقطه مرکز به میان افتاده است
هوش مصنوعی: هر کسی که ما را بشناسد، میداند که فضای تفکر و عقاید ما چقدر وسیع و باز است. ما در وسط این فضا قرار داریم، مانند نقطهای که در مرکز دایره قرار دارد.
جود کن کز دهن خالی موری بسیار
رخنه در ملک سلیمان زمان افتاده است
هوش مصنوعی: بخشش کن و دست کمک دراز کن، زیرا در روزگار سلیمان، مشکلات و آسیبهای زیادی پیش آمده است که نیاز به یاری و همکاری دارد.
جسم ما بر سر این عمر سبکرو صائب
برگ سبزی است که در آب روان افتاده است
هوش مصنوعی: زندگی ما مثل یک برگ سبز است که در آب روان افتاده و به سرعت در حال حرکت و گذر است. این تصویر نشاندهندهٔ روزمرگی و زودگذر بودن عمر انسانهاست.
حاشیه ها
1400/01/14 00:04
بیگانه
جسم ما بر سر این عمر سبکرو صائب
برگ سبزیست که در آب روان افتادهست...