غزل شمارهٔ ۱۵۱۹
نه همین مشک مرا خون جگر ساخته است
عشق بسیار ازین عیب هنر ساخته است
در ته سنگ ملامت، دل خوش مشرب ما
کبک مستی است که با کوه و کمر ساخته است
مطلبی نیست کز آن بحر کرم نتوان یافت
صدف از ساده دلیها به گهر ساخته است
کشتی از بحر گهر خیز به خشکی بسته است
طوطیی کز لب لعلش به شکر ساخته است
دامن شب مده از دست که این بحر گهر
نفس سوخته را عنبر تر ساخته است
می تواند ز بناگوش بتان گلها چید
هر که چون زلف ز هر حلقه نظر ساخته است
کیمیایی است قناعت که به شیرین کاری
خاک را در دهن مور شکر ساخته است
یک نظر با رخ آن دلبر نوخط چه کند؟
که ز هر حلقه خط، روی دگر ساخته است
رفته آرام و قرار از رگ جانها، تا زلف
دست خود حلقه بر آن موی کمر ساخته است
نیست پیکان تو از سینه صائب دلگیر
با لب خشک صدف، آب گهر ساخته است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه همین مشک مرا خون جگر ساخته است
عشق بسیار ازین عیب هنر ساخته است
هوش مصنوعی: عشق نه تنها باعث شده که من دچار درد و رنج شوم، بلکه همین درد و رنج باعث شده هنر من شکل بگیرد و پیشرفت کند.
در ته سنگ ملامت، دل خوش مشرب ما
کبک مستی است که با کوه و کمر ساخته است
هوش مصنوعی: در عمق انتقاد و سرزنش، دل شاد و خوشگذران ما شبیه کبکی است که تحت تأثیر عشق و شوق، با طبیعت و کوهها ارتباط برقرار کرده است.
مطلبی نیست کز آن بحر کرم نتوان یافت
صدف از ساده دلیها به گهر ساخته است
هوش مصنوعی: هیچ موضوعی وجود ندارد که از دریای generosity (بخشش و سخاوت) نتوان گوهر پیدا کرد. این در حالی است که برخی تنها بر اساس سادگی خود، صدفهایی از آن دریای پربرکت میسازند.
کشتی از بحر گهر خیز به خشکی بسته است
طوطیی کز لب لعلش به شکر ساخته است
هوش مصنوعی: کشتیای که از دریا گوهری ارزشمند به خشکی آورده، مانند طوطیای است که از لبان لعلش شیرینی تولید میکند.
دامن شب مده از دست که این بحر گهر
نفس سوخته را عنبر تر ساخته است
هوش مصنوعی: دست از دامن شب نکشید، زیرا این دل شوریده را که همچون دریا پر از گوهر است، خوشبوتر ساخته است.
می تواند ز بناگوش بتان گلها چید
هر که چون زلف ز هر حلقه نظر ساخته است
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و جذابیت نگاهی عمیق دارد، میتواند از زیباییهای دلربا و دلنشین واقف شود و از آن لذت ببرد. انسانهایی که به این شیوه مینگرند، میتوانند از زیباییهای دنیا بهرهمند شوند.
کیمیایی است قناعت که به شیرین کاری
خاک را در دهن مور شکر ساخته است
هوش مصنوعی: قناعت مثل یک سحر و جادو است که توانسته خاک را به چیزی شیرین و خوشمزه تبدیل کند، مانند شکر در دهان یک مور.
یک نظر با رخ آن دلبر نوخط چه کند؟
که ز هر حلقه خط، روی دگر ساخته است
هوش مصنوعی: یک نگاه به چهره آن معشوق زیبا چه تأثیری میتواند بگذارد؟ چون هر نگاهی به خطی که بر چهرهاش وجود دارد، حکمتی متفاوت و زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد.
رفته آرام و قرار از رگ جانها، تا زلف
دست خود حلقه بر آن موی کمر ساخته است
هوش مصنوعی: حالت آرامش و سکون از جانها رفته است، زیرا آن شخص با دست خود حلقهای بر روی موی کمرش ساخته است.
نیست پیکان تو از سینه صائب دلگیر
با لب خشک صدف، آب گهر ساخته است
هوش مصنوعی: عشق تو مانند پیکانی است که بر سینهام نشسته و مرا آزار میدهد. اما با این حال، مثل صدفی با لب خشک، توانستهام از سختیها، زیبایی و گوهری بسازم.