گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰۷

دخل و تحسین بجا باعث احیای من است
هر که را درد سخن هست مسیحای من است
گرچه صد پایه ز نقش قدم افتاده مرا
کهکشان جاده همت والای من است
به تماشای گل و لاله به بستان نروم
گل رخسار سخن لاله حمرای من است
غیر زنجیر که سر در قدم من دارد
در بیابان طلب کیست که همپای من است؟
تکیه بر بالش دیبا نکنم چون صورت
خواب سنگین چو شود بالش خارای من است
هر کجا حلقه زند هاله سرگردانی
مرکز دایره اش آبله پای من است
چون سخن از نفسم سبز نگردد صائب؟
طوطی هند سخن، کلک شکرخای من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دخل و تحسین بجا باعث احیای من است
هر که را درد سخن هست مسیحای من است
هوش مصنوعی: درآمد و ستایش به جا موجب زنده شدن من می‌شود و هر کس که دردی از سخن دارد، برای من مانند مخلص و نجات‌دهنده است.
گرچه صد پایه ز نقش قدم افتاده مرا
کهکشان جاده همت والای من است
هوش مصنوعی: هر چند که زحمت‌ها و تلاش‌های زیادی برای من هدر رفته است، اما مسیر تلاش و عزم راسخ من به بلندای کهکشان‌هاست.
به تماشای گل و لاله به بستان نروم
گل رخسار سخن لاله حمرای من است
هوش مصنوعی: به باغ و گلزار نمی‌روم، چون زیبایی و دلربایی من در گفتار و چهرهٔ آن کسی است که مانند گل لاله است و بر من تأثیرگذار است.
غیر زنجیر که سر در قدم من دارد
در بیابان طلب کیست که همپای من است؟
هوش مصنوعی: جز زنجیری که به پای من بسته شده، در این بیابان طلب، چه کسی است که در کنار من باشد؟
تکیه بر بالش دیبا نکنم چون صورت
خواب سنگین چو شود بالش خارای من است
هوش مصنوعی: من بر بالش نرم تکیه نمی‌کنم، زیرا چهره‌ام در خواب سنگین می‌شود و بالش من پر از خار است.
هر کجا حلقه زند هاله سرگردانی
مرکز دایره اش آبله پای من است
هوش مصنوعی: هر جا که شبهه و تردید حاکم است، جایی که احساس سردرگمی و بی‌هدفی وجود دارد، من خود را به عنوان مرکز آن دایره می‌یابم و حس می‌کنم که با وجود این حاشیه‌های گیج‌کننده، هنوز پایم متوقف است و نمی‌توانم جلو بروم.
چون سخن از نفسم سبز نگردد صائب؟
طوطی هند سخن، کلک شکرخای من است
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت از روح و نفس من برآید، آیا می‌توانم مانند طوطی هند، زیبا و شیرین سخن بگویم؟ کلام شیرین و دلنشین من، همانند قلمی است که شکر را می‌نویسد.