گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰۵

شور دریای سخن از دل پر جوش من است
قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
معنی بکر که در پرده غیب است نهان
بی تکلف همه شب تنگ در آغوش من است
هر خیالی که به آن اهل سخن فخر کنند
در شبستان سخن، خواب فراموش من است
چرخ دودی است که از خرمن من خاسته است
خاک گردی است که افشانده پاپوش من است
آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
لامکان منزل سهل سفر هوش من است
چرخ نیلی که به روشن گهری مشهورست
چون به معنی نگری، نیل بناگوش من است
کاسه در خون جگر می زنم و می نوشم
خون منصور مزاجان می کم جوش من است
چهره پرده نشینان فلک، مهتابی است
زان چراغی که نهان در ته سرپوش من است
صوفیان را سخن من به سماع آورده است
خم میخانه وحدت دل پر جوش من است
خشت از مستی من چون خم می می جوشد
در و دیوار درین میکده بیهوش من است
در خرابات رضا نشو و نما یافته ام
درد میخانه قسمت می سرجوش من است
از قبا خرقه، ز دستار کله ساخته ام
نافه خونین جگر از فقر قباپوش من است
زاهدی نیست به عیاری من در عالم
این ردا، پرده گلیمی است که بر دوش من است
حلقه بندگی عشق بود در گوشم
چشم بد دور ازین حلقه که در گوش من است
بی هم آواز، نفس سرمه گفتار شود
ورنه شور دو جهان در لب خاموش من است
نرسد چون سخن من به دو عالم صائب؟
عشق را دست نوازش به سر دوش من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شور دریای سخن از دل پر جوش من است
قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
هوش مصنوعی: احساسات عمیق من مانند دریایی پرشور از کلمات است، اما در عین حال، آنچه در دل دارم به خاطر سکوت من پنهان مانده و گنجینه‌ای از معنی را به خود گرفته است.
معنی بکر که در پرده غیب است نهان
بی تکلف همه شب تنگ در آغوش من است
هوش مصنوعی: زیبایی و معانی ناب که در دنیای نادیده و پنهان وجود دارند، بدون هیچ زحمتی و به راحتی، هر شب در آغوش من می‌آید و در آرامش خاطرم است.
هر خیالی که به آن اهل سخن فخر کنند
در شبستان سخن، خواب فراموش من است
هوش مصنوعی: هر اندیشه‌ای که دیگران به آن مباهات می‌کنند و در محافل ادبی به آن افتخار می‌زنند، در دنیای من چیزی جز یک خواب فراموش‌شده است.
چرخ دودی است که از خرمن من خاسته است
خاک گردی است که افشانده پاپوش من است
هوش مصنوعی: پرچم دود مانند چرخ است که از کاه و خرمن من بلند شده و خاکی است که بر کفش من نشسته و پراکنده شده است.
آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
لامکان منزل سهل سفر هوش من است
هوش مصنوعی: در آسمان به مانند دایره‌ای از فریب و دامی برای من است، اما من در مکانی فراتر از زمان و مکان قرار دارم که سفر به آن آسان است و ذهن من به آنجا راه می‌یابد.
چرخ نیلی که به روشن گهری مشهورست
چون به معنی نگری، نیل بناگوش من است
هوش مصنوعی: چرخ نیلی که به زیبایی و روشنی معروف است، هنگامی که به عمق آن نگاه کنی، به رنگ آبی بناگوش من می‌ماند.
کاسه در خون جگر می زنم و می نوشم
خون منصور مزاجان می کم جوش من است
هوش مصنوعی: در حال حاضر در حال تهیه نوشیدنی هستم که از دل و جانم سرچشمه می‌گیرد و با ذوق و احساس خاصی آن را می‌آشامم. این احساس من نسبت به زندگی و خویشتن به گونه‌ای است که نشان‌دهنده شدت عواطف و تجربیات عمیق من است.
چهره پرده نشینان فلک، مهتابی است
زان چراغی که نهان در ته سرپوش من است
هوش مصنوعی: چهره افرادی که در آسمان به دور از دید ما هستند، شبیه به نوری است که از مهتاب می‌تابد و این نور ناشی از چراغی است که در زیر سرپوش من پنهان شده است.
صوفیان را سخن من به سماع آورده است
خم میخانه وحدت دل پر جوش من است
هوش مصنوعی: سخنان من باعث شادی و شور صوفیان شده است و احساس من مانند خم شراب، پر از عشق و اتحاد است.
خشت از مستی من چون خم می می جوشد
در و دیوار درین میکده بیهوش من است
هوش مصنوعی: در این فضا، اثر مستی من به قدری قوی است که هر گوشه و کنار این مکان مانند دیوار و در، تحت تأثیر آن حال بی‌هوش به نظر می‌رسد.
در خرابات رضا نشو و نما یافته ام
درد میخانه قسمت می سرجوش من است
هوش مصنوعی: در میخانه، جایی که معمولا شادمانی و خوشحالی حاکم است، من به آرامش و رضایت رسیده‌ام و درد و غم زندگی‌ام را در این مکان یافته‌ام. سر مستی‌ام از شراب و لذت‌های اینجا به من بخشیده شده است.
از قبا خرقه، ز دستار کله ساخته ام
نافه خونین جگر از فقر قباپوش من است
هوش مصنوعی: من از پارچه نامرغوب، لباس و دستاری ساده درست کرده‌ام و از درد گرسنگی و فقر، جریانی خونین در دل دارم.
زاهدی نیست به عیاری من در عالم
این ردا، پرده گلیمی است که بر دوش من است
هوش مصنوعی: هیچ زاهدی در دنیا به مانند من نیست؛ این جامه‌ای که بر تن دارم، تنها مثل یک پرده ساده است که روی دوشم افتاده است.
حلقه بندگی عشق بود در گوشم
چشم بد دور ازین حلقه که در گوش من است
هوش مصنوعی: حلقه‌ای که به نشانه بندگی عشق در گوشم است وجود دارد و امیدوارم چشم‌های بد از این حلقه که در گوش من هست دور باشند.
بی هم آواز، نفس سرمه گفتار شود
ورنه شور دو جهان در لب خاموش من است
هوش مصنوعی: اگر هم صدایی وجود نداشته باشد، نفس من بدل به کلامی زیبا و دلکش نخواهد شد؛ وگرنه، در سکوت من، شور و حال دنیا نهفته است.
نرسد چون سخن من به دو عالم صائب؟
عشق را دست نوازش به سر دوش من است
هوش مصنوعی: سخنان من به دو جهان نمی‌رسد، زیرا عشق بر سرم دست نوازشی دارد.