غزل شمارهٔ ۱۵۰۴
موج سنبل ز پریشانی پرواز من است
گل برافروخته شعله آواز من است
سینه ای کز گل صد برگ ز هم نشناسند
مخزن درد نهان و صدف راز من است
لامکان سیرتر از عشق بود همت من
چرخ کبکی است که در چنگل شهباز من است
منم آن سلسله جنبان نواهای غریب
که ز گل مرغ چمن گوش بر آواز من است
می توان خواند ز پیشانی من راز جهان
جام جم داغ دل آینه پرداز من است
زهره شوخ که سر حلقه نه دایره است
در شبستان حیا پردگی از ساز من است
چون به آیینه رسم طوطی شیرین سخنم
صحبت تیره دلان سرمه آواز من است
نیشکر را ز خموشی به زبان چندین بند
همه از رهگذر کلک سخنساز من است
حرف مردم ز بدونیک نیارم به زبان
جای رحم است بر آن خصم که غماز من است
نیستم چشم درین دایره، لیکن چون چشم
گر پر کاه بود، مانع پرواز من است
عندلیبی که به آتش نفسی مشهورست
کف خاکستری از شعله آواز من است
شبنم بیجگر آن زهره ندارد صائب
داغ دامان گل از گریه غماز من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موج سنبل ز پریشانی پرواز من است
گل برافروخته شعله آواز من است
هوش مصنوعی: موجی که در حال حرکت است، حس پریشانی و آزادی من را نشان میدهد. گل در حال شکفتن، نماد شعله و انرژی صدای من است.
سینه ای کز گل صد برگ ز هم نشناسند
مخزن درد نهان و صدف راز من است
هوش مصنوعی: سینهای که از گلهای زیبا و نازک تشخیص داده نمیشود، در واقع مکانی است که دردهای پنهان و اسرار من نهفتهاند.
لامکان سیرتر از عشق بود همت من
چرخ کبکی است که در چنگل شهباز من است
هوش مصنوعی: عشق به قدری عمیق و بیکرانه است که برای من مانند سفری در فضایی ناشناخته و بدون مکان است. همت و تلاش من مانند قمری است که در دست شاهعقاب قرار دارد.
منم آن سلسله جنبان نواهای غریب
که ز گل مرغ چمن گوش بر آواز من است
هوش مصنوعی: من آن کسیام که نواهای عجیب را به راه میاندازم و آوازم مانند نغمهایی است که پرنده گلها به آن گوش فرا میدهد.
می توان خواند ز پیشانی من راز جهان
جام جم داغ دل آینه پرداز من است
هوش مصنوعی: در پیشانی من میتوان نشانههای جهان را دید، در حالی که درد دل من مانند آینهای است که حقایق را نشان میدهد.
زهره شوخ که سر حلقه نه دایره است
در شبستان حیا پردگی از ساز من است
هوش مصنوعی: زهرهی شاداب و بازیگوش که در مرکز جمع قرار دارد، در عالمی از شرم و حیا، به آهنگ من میرقصد.
چون به آیینه رسم طوطی شیرین سخنم
صحبت تیره دلان سرمه آواز من است
هوش مصنوعی: زمانی که به آیینه نگاه میکنم، طوطیِ زیبا و خوشزبانم در آن جلوهگر است. اما در عین حال، صحبت کردن با دلهای تاریک و غمگین، همانند سرمهای است که در آواز من نهفته است.
نیشکر را ز خموشی به زبان چندین بند
همه از رهگذر کلک سخنساز من است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند نیشکر که در سکوتش حلاوت خود را نشان میدهد، کلمات و اشعار من نیز از عمق وجود و خاموشی سرچشمه میگیرند و این زیبایی و معنا از توانایی من در سخنوری ناشی میشود.
حرف مردم ز بدونیک نیارم به زبان
جای رحم است بر آن خصم که غماز من است
هوش مصنوعی: من از صحبتهای مردم در مورد کسی که دوست ندارد صحبت نکنم؛ این به نفع من است که به این دشمنی که به من بد میگوید، رحم کنم.
نیستم چشم درین دایره، لیکن چون چشم
گر پر کاه بود، مانع پرواز من است
هوش مصنوعی: من در این دایره حضور ندارم، اما مثل چشمی هستم که اگر چه کوچک و بیارزش باشد، اما همچنان مانع از پرواز من میشود.
عندلیبی که به آتش نفسی مشهورست
کف خاکستری از شعله آواز من است
هوش مصنوعی: عندلیبی که به خاطر صدای آتشینش معروف است، تنها نشانهای از صدای پرشور من است که به خاکستری از شعلهها تبدیل شده است.
شبنم بیجگر آن زهره ندارد صائب
داغ دامان گل از گریه غماز من است
هوش مصنوعی: شبنم که بر روی گلها نشسته، نمیتواند زیبایی و موقعیت زهره را داشته باشد. غم و اندوه من موجب شده که داغ و نشانهای بر دامن گلها به جا بماند.