گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰۲

سیل درمانده کوتاهی دیوار من است
بی سرانجامی من خانه نگهدار من است
می کند کار نسیم سحری با دل من
خامشی گرچه به ظاهر گره کار من است
چون نشد پیش شکر سبز چو طوطی سخنم
زین چه حاصل که جهان واله گفتار من است؟
چشمه ای را که سکندر به دعا می طلبید
شبنم سوخته چهره گلزار من است
می توانم سر طومار شکایت وا کرد
عرق شرم تو مهر لب اظهار من است
دوستان آینه صورت احوال همند
من خراب توام و چشم تو بیمار من است
منم آن آینه خاطر که رگ خواب جهان
همچو مژگان به کف دیده بیدار من است
نیست آیینه بینایی من عیب نما
به چه تقصیر فلک در پی آزار من است؟
در خرابات من آن باده پرستم صائب
که رگ تلخی می رشته زنار من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سیل درمانده کوتاهی دیوار من است
بی سرانجامی من خانه نگهدار من است
هوش مصنوعی: سیل بی‌پناهی و ناتوانی من نتیجه‌ی دیواری است که نمی‌تواند مانع مشکلات شود؛ و بی‌پناهی من به منزلی که در آن زندگی می‌کنم، اشاره دارد.
می کند کار نسیم سحری با دل من
خامشی گرچه به ظاهر گره کار من است
هوش مصنوعی: نسیم سحر با لطافت خاصی دل مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد، هرچند به نظر می‌رسد که سکوت و مشکلات من ناشی از این تأثیرات باشد.
چون نشد پیش شکر سبز چو طوطی سخنم
زین چه حاصل که جهان واله گفتار من است؟
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت من برای کسی ارزش ندارد و در مقابل شکر سبز (چیزی خوشمزه و ارزشمند) بی‌فایده است، چه فایده‌ای دارد که من حرف بزنم وقتی که دنیا به سخن من توجه نمی‌کند؟
چشمه ای را که سکندر به دعا می طلبید
شبنم سوخته چهره گلزار من است
هوش مصنوعی: چشمه ای که سکندر با دعا به دنبالش بود، به نوعی به زیبایی و لطافت گلی در باغ من اشاره دارد که تحت تأثیر شبنم سوخته، مشخص می‌شود. این تصویر به نوعی نشان‌دهنده حسرت و زیبایی از دست رفته است.
می توانم سر طومار شکایت وا کرد
عرق شرم تو مهر لب اظهار من است
هوش مصنوعی: می‌توانم داستانی از درد و شکایت را آغاز کنم، اما شرم تو باعث می‌شود که نتوانم حرفی برای گفتن داشته باشم.
دوستان آینه صورت احوال همند
من خراب توام و چشم تو بیمار من است
هوش مصنوعی: دوستان من نشان‌دهنده وضعیت من هستند. من در حالتی خراب و آشفته به سر می‌برم و چشمان تو به نوعی نشان‌دهنده مشکل من هستند.
منم آن آینه خاطر که رگ خواب جهان
همچو مژگان به کف دیده بیدار من است
هوش مصنوعی: من همچون آینه‌ای هستم که در عمق ذهنم، رازهای جهان را می‌بینم و خواب و بیداری‌ام در کنار هم قرار دارد.
نیست آیینه بینایی من عیب نما
به چه تقصیر فلک در پی آزار من است؟
هوش مصنوعی: آیینه‌ای برای دیدن عیب‌هایم ندارم؛ چرا فلک باید به دنبال آزار من باشد، به چه گناهی؟
در خرابات من آن باده پرستم صائب
که رگ تلخی می رشته زنار من است
هوش مصنوعی: در میخانه من، آن نوشیدنی مورد علاقه‌ام را می‌پرستم که رگ تلخی در من جریان دارد و به نوعی به هویت من مرتبط است.