غزل شمارهٔ ۱۵۰۱
عشق سرمایه تسکین دل زار من است
خانه پرداز جهان خانه نگهدار من است
درد را طاقت من کسوت درمان پوشد
صندل جبهه من زدی رخسار من است
نیست در خلوت من پرتو منت را راه
شمع کاشانه من دیده بیدار من است
کشتی خالیم، آرام نمی دانم چیست
هر که باری ننهد بر دل من، بار من است!
نکند شعله بدل جامه ز رنگینی موم
می عبث در پی رنگینی رخسار من است
سخن تلخ به شیرینی جان می گیرم
هر که را هست زر قلب، خریدار من است
پا به دولت زند آن کس که زند پای به من
سایه بال هما سایه دیوار من است
آتش از گرمی افسانه من گوش گرفت
گوش هر خام کجا لایق اسرار من است؟
هر که گم کرد غمی، در دل من می یابد
وعده گاه غم عالم دل افگار من است
لامکان سیرتر از همت خویشم صائب
خویش را گم کند آن کس که طلبکار من است
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰: این چه لطف است که با یار وفادار من استغزل شمارهٔ ۱۵۰۲: سیل درمانده کوتاهی دیوار من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق سرمایه تسکین دل زار من است
خانه پرداز جهان خانه نگهدار من است
هوش مصنوعی: عشق برای من مانند دارایی است که درد و رنج دلم را تسکین میدهد، و این عشق همچون خانهای است که مرا در این جهان حفظ میکند.
درد را طاقت من کسوت درمان پوشد
صندل جبهه من زدی رخسار من است
هوش مصنوعی: من به درمان دردهایم نیاز دارم، اما به جای آن، فقط ناراحتیهایم را میبینم. در واقع، احساساتم در پس این لباسهای بیرونی پنهان شدهاند.
نیست در خلوت من پرتو منت را راه
شمع کاشانه من دیده بیدار من است
هوش مصنوعی: در تنهایی من هیچ نشانی از لطف تو نیست. تنها روشنایی خانهام به خاطر چشمهای بیدار و هوشیار من است.
کشتی خالیم، آرام نمی دانم چیست
هر که باری ننهد بر دل من، بار من است!
هوش مصنوعی: کشتی دل من خالی است و نمیدانم چه چیزی باعث آرامش میشود. هر کسی که بر دوش من باری نمیگذارد، خود به نوعی بار سنگینی بر دوشم است.
نکند شعله بدل جامه ز رنگینی موم
می عبث در پی رنگینی رخسار من است
هوش مصنوعی: آیا آتش درون دل من بیفایده تلاش میکند تا مانند رنگهای زیبا و درخشان صورت من جلوه کند؟
سخن تلخ به شیرینی جان می گیرم
هر که را هست زر قلب، خریدار من است
هوش مصنوعی: من هرچقدر هم که صحبتهای تلخی بشنوم، با طیبخاطر میپذیرم. کسی که دارای دل و روح با ارزش باشد، شایسته خریداری من است.
پا به دولت زند آن کس که زند پای به من
سایه بال هما سایه دیوار من است
هوش مصنوعی: کسی به موفقیت و خوشبختی میرسد که به من نزدیک شود، زیرا سایهی پرندهای بزرگ، سایهای بر دیوار من است.
آتش از گرمی افسانه من گوش گرفت
گوش هر خام کجا لایق اسرار من است؟
هوش مصنوعی: آتش به دلیل حرارت داستان من، گوشش را گرفته است. اما آیا گوش کسی که هنوز خام است، میتواند لایق درک رازهای من باشد؟
هر که گم کرد غمی، در دل من می یابد
وعده گاه غم عالم دل افگار من است
هوش مصنوعی: هر کسی که غم و اندوهی را گم کرده باشد، در دل من آن را پیدا میکند؛ زیرا وعدهگاه غم و ناراحتی من، تمام جهان است.
لامکان سیرتر از همت خویشم صائب
خویش را گم کند آن کس که طلبکار من است
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال من باشد، ممکن است هدفهای بزرگتر را فراموش کند. من در جایی هستم که حتی فراتر از آرزوها و هدفها میروم.