گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۰

شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا
کشتی از باد مخالف گشت بی لنگر مرا
تا چو طوطی از سخن کردند شیرین کام من
نی به ناخن می کند شیرینی شکر مرا
موج را سرگشته سازد حلقه گرداب بیش
می کند جمعیت خاطر پریشان تر مرا
نیست در زندان آب و گل خلاصی از جهات
جذبه ای کو تا برآرد مهره زین ششدر مرا؟
بر ندارد پیچ و تاب شوق دست از رشته ام
گرچه لاغر می کند نزدیکی گوهر مرا
گر به این عنوان شود ناز خریداران زیاد
می شود آب از کسادی سبز در گوهر مرا
از نصیحت شد ثبات پای من در عشق بیش
کشتی از باد مخالف شد گران لنگر مرا
یاد ایامی که از رنگین خیالی هر نفس
سیر می فرمود دل در عالم دیگر مرا
شمع رعنایی که من دارم وصالش در نظر
گرمی پرواز خواهد سوخت بال و پر مرا
بی کشاکش خوشترست از سایه بال هما
بی سرانجامی گذارد اره گر بر سر مرا
چون علم در حلقه جمعیتم تنها همان
برنمی آرد ز وحدت کثرت لشکر مرا
چشم بر جنت ندارم کز عقیق آبدار
کرد دلسرد آن بهشتی روی از کوثر مرا
بار منت بر نمی تابد دل آزاده ام
دل سیه می گردد از پرداز روشنگر مرا
آفتاب عقل صائب در زوال آورد روی
سایه داغ جنون افتاد تا بر سر مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا
کشتی از باد مخالف گشت بی لنگر مرا
هوش مصنوعی: عشق به قدری در وجود من تلاطم ایجاد کرده که نصیحت‌کننده‌ام نتوانسته مرا نجات دهد؛ مثل کشتی‌ای که در طوفان افتاده و بی‌لنگر در دریا سرگردان شده‌ام.
تا چو طوطی از سخن کردند شیرین کام من
نی به ناخن می کند شیرینی شکر مرا
هوش مصنوعی: وقتی که به مانند طوطی از سخن گفتند و شیرینی کلامشان لذت‌بخش بود، من هم از آن لذت می‌برم و شیرینی را مثل شکر حس می‌کنم.
موج را سرگشته سازد حلقه گرداب بیش
می کند جمعیت خاطر پریشان تر مرا
هوش مصنوعی: حلقه‌ گرداب به موج‌ها تنش و سردرگمی می‌بخشد و این حالت بیشتر باعث می‌شود که ذهن من درگیر و پریشان شود.
نیست در زندان آب و گل خلاصی از جهات
جذبه ای کو تا برآرد مهره زین ششدر مرا؟
هوش مصنوعی: در زندگی مادی و دنیایی، هیچ راه نجاتی وجود ندارد، مگر اینکه نیرویی وجود داشته باشد که بتواند روح مرا از این قید و بندها آزاد کند و به سوی حقیقت هدایتم کند.
بر ندارد پیچ و تاب شوق دست از رشته ام
گرچه لاغر می کند نزدیکی گوهر مرا
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاقی که در دلم وجود دارد، هرگز رهایی نخواهد یافت. حتی اگر باعث شود که وجود من ضعیف‌تر شود، همچنان برای نزدیک شدن به ارزش‌ها و زیبایی‌های واقعی تلاش می‌کنم.
گر به این عنوان شود ناز خریداران زیاد
می شود آب از کسادی سبز در گوهر مرا
هوش مصنوعی: اگر به این عنوان معروف شوم، کسانی که خواهان من هستند زیاد می‌شوند و این باعث می‌شود که ارزش واقعی من تحت تأثیر قرار گیرد و کمی از جذابیت من کاسته شود.
از نصیحت شد ثبات پای من در عشق بیش
کشتی از باد مخالف شد گران لنگر مرا
هوش مصنوعی: از نصیحت دیگران در عشق من استوارتر شدم، اما این عشق مثل کشتی‌ای است که در برابر باد مخالف مقاومت می‌کند و سنگینی لنگرش باعث می‌شود که به سختی حرکت کند.
یاد ایامی که از رنگین خیالی هر نفس
سیر می فرمود دل در عالم دیگر مرا
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی می‌افتم که در خیال‌های زیبا هر لحظه دل‌خوشی‌ها و شادی‌ها مرا به دنیای دیگری می‌برد.
شمع رعنایی که من دارم وصالش در نظر
گرمی پرواز خواهد سوخت بال و پر مرا
هوش مصنوعی: شمع زیبایی که من دارم، در نظرش به شدت جذاب است. اگر به او نزدیک شوم، ممکن است احساساتی مرا بسوزاند و توانایی‌ام را برای پرواز از بین ببرد.
بی کشاکش خوشترست از سایه بال هما
بی سرانجامی گذارد اره گر بر سر مرا
هوش مصنوعی: زندگی بدون کشمکش و درگیری، خوشایندتر است. حتی اگر در سایه‌ بال یک پرنده بزرگ قرار بگیریم، بی‌هدف بودن آن بهتر از این است که سرنوشت نامشخصی بر سر من باشد.
چون علم در حلقه جمعیتم تنها همان
برنمی آرد ز وحدت کثرت لشکر مرا
هوش مصنوعی: وقتی علم در جمع ما باشد، به تنهایی نمی‌تواند از وحدت، کثرت لشکر مرا به نمایش بگذارد.
چشم بر جنت ندارم کز عقیق آبدار
کرد دلسرد آن بهشتی روی از کوثر مرا
هوش مصنوعی: من به بهشت و زیبایی‌های آن چشم ندارم، زیرا آنجا با جلوه‌های زیبای دل‌فریب و خوشایند، دل من را از عشق به آنچه در نظر دارم جدا کرده است.
بار منت بر نمی تابد دل آزاده ام
دل سیه می گردد از پرداز روشنگر مرا
هوش مصنوعی: دل آزاد و رهایی مانند من، نمی‌تواند بار سنگینی از مشکلات و دشواری‌ها را تحمل کند. این وضعیت باعث می‌شود که قلب تاریک و پر از غم و اندوه شود، حتی اگر کسی در تلاش باشد تا روشنایی و امید را به زندگی من بیاورد.
آفتاب عقل صائب در زوال آورد روی
سایه داغ جنون افتاد تا بر سر مرا
هوش مصنوعی: نور عقل درستکار در حال کم شدن است و اثرات سنگین جنون بر سر من سایه افکنده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۰ به خوانش عندلیب