گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۹

گریه ابر بهار از دل پر درد من است
چهره زرد خزان از نفس سرد من است
به چه تقریب مه از هاله حصاری شده است؟
گر نه شرمنده ز حسن مه شبگرد من است
غوطه در چشمه شمشیر زدن آسان نیست
جای رحم است بر آن کس که هماورد من است
پسته پوچ محال است که خندان گردد
سینه چاک گواه دل پر درد من است
سالها شد که برون رفته ام از خود صائب
آنچه مانده است درین عرصه به جا، گرد من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گریه ابر بهار از دل پر درد من است
چهره زرد خزان از نفس سرد من است
هوش مصنوعی: باران بهاری که از ابرها می‌ریزد، ناشی از دل پر درد و غم من است و رنگ پریده بودن خزان به دلیل نفس سرد من است.
به چه تقریب مه از هاله حصاری شده است؟
گر نه شرمنده ز حسن مه شبگرد من است
هوش مصنوعی: چرا ماه به این اندازه محصور و پوشیده شده است؟ در غیر این صورت، باید از زیبایی ماه شبگرد من شرمنده باشد.
غوطه در چشمه شمشیر زدن آسان نیست
جای رحم است بر آن کس که هماورد من است
هوش مصنوعی: نبرد در چشمه‌ای که به شدت خطرناک است، کار ساده‌ای نیست. در چنین مکانی، باید صرفاً بر حالت ترحم نسبت به حریف خود فکر کرد.
پسته پوچ محال است که خندان گردد
سینه چاک گواه دل پر درد من است
هوش مصنوعی: پسته‌ای که پوچ باشد هرگز نمی‌تواند خندان شود؛ آسیب دل من نشانه‌ای از درد عمیق درونم است.
سالها شد که برون رفته ام از خود صائب
آنچه مانده است درین عرصه به جا، گرد من است
هوش مصنوعی: سال‌هاست که از خودم فاصله گرفته‌ام و در این دنیا، فقط چیزهایی که برجا مانده، دور و بر من است.