غزل شمارهٔ ۱۴۴۹
تا ترا چون دگران دیدن ظاهر کارست
چشم بر روی تو چون آینه بر دیوارست
از فضولی است ترا دیده بینش پر خار
ورنه عالم همه یک دسته گل بی خارست
عالم از سنگدلان قلزم پر کهساری است
کشتی نوح درین ورطه دل هشیارست
نفس آهسته برآور که نمی ریزد گل
در ریاضی که نسیم سحرش بیمارست
چه غم از زیر و زبر گشتن ما دارد عشق؟
نقطه آسوده ز سرگشتگی پرگارست
ای کز اسلام به گفتار تسلی شده ای
کمر خدمت مردم چه کم از زنارست؟
رگ سنگ است ترا هر سر مو از غفلت
با چنین بار، گذشتن ز جهان دشوارست
خوان آراسته را نیست به سرپوش نیاز
سر بی مغز گرفتار غم دستارست
پای بیرون منه از گوشه عزلت زنهار
که بلاهای سیه سایه پس دیوارست
بار عالم همه بر خاطر بینایان است
سوزن از کار فتد رشته چو ناهموارست
دل افگار سیه می شود از سرمه خواب
چشم بیدار چراغ سر این بیمارست
آسمان را غمی از مردن بیکاران نیست
نخل بی بار به دوش چمن آرا بارست
از دو سر کار کسی بسته نگردد هرگز
خنده غنچه پیکان ز لب سوفارست
طاعتی نیست که در پرده خاموشی نیست
ترک گفتار درین بزم، سر کردارست
هنر آن است که در پرده نمایان باشد
جوهر از آینه بیرون چو فتد زنگارست
هوس گنج ترا در دل ویران تا هست
خار این وادی خونخوار زبان مارست
آنچه شیرازه جمعیت دل می دانی
به سراپرده وحدت چو رسی زنارست
غم عالم ز دلم کوه غم او برداشت
این چه فیض است که در دامن این کهسارست
سپری نیست به از مهر خموشی صائب
هر که را جان و دل از تیغ زبان افگارست
غزل شمارهٔ ۱۴۴۸: خواجه بیتاب در اظهار زر و مال خودستغزل شمارهٔ ۱۴۵۰: ترک عادت همه گر زهر بود دشوارست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا ترا چون دگران دیدن ظاهر کارست
چشم بر روی تو چون آینه بر دیوارست
هوش مصنوعی: اگر بخواهند تو را مانند دیگران ببینند، این فقط ظاهری است؛ نگاه من به تو مانند镜ی است که بر دیوار قرار دارد.
از فضولی است ترا دیده بینش پر خار
ورنه عالم همه یک دسته گل بی خارست
هوش مصنوعی: اگر به دقت و با نظر دقت کنی، متوجه میشوی که جهان میتواند زیبا و بدون آزار باشد. مشکل اینجاست که ما گاهی از روی فضولی به جزئیات سرسخت و منفی توجه میکنیم و زیباییهای آن را نادیده میگیریم. در واقع، دنیا مانند یک گل زیبا است که تنها چند خار دارد.
عالم از سنگدلان قلزم پر کهساری است
کشتی نوح درین ورطه دل هشیارست
هوش مصنوعی: جهان مانند دریایی عمیق و سنگین است که پر است از انسانهای بیاحساس و بیرحم. در این محیط پرمخاطره، تنها دلهای آگاه و هوشیار مانند کشتی نوح میتوانند نجات پیدا کنند.
نفس آهسته برآور که نمی ریزد گل
در ریاضی که نسیم سحرش بیمارست
هوش مصنوعی: آهسته نفس بکش که در این عالم که به دقت و حساب و کتاب وابسته است، نمیتوان زیبایی و فریبایی را به آسانی یافت، چرا که نسیم صبحگاهی به دلیل بیماریاش، قادر به پخش عطر گلها نیست.
چه غم از زیر و زبر گشتن ما دارد عشق؟
نقطه آسوده ز سرگشتگی پرگارست
هوش مصنوعی: عشق نسبت به دگرگونیها و اتفاقات ناگوار ما اهمیت چندانی نمیدهد. آرامش و ثبات به مانند نقطهای است که پرگار حول آن میچرخد و از سرگشتگی و تغییرات بیخبر است.
ای کز اسلام به گفتار تسلی شده ای
کمر خدمت مردم چه کم از زنارست؟
هوش مصنوعی: ای کسی که به واسطه اسلام به گفتار دلگرم شدهای، در خدمت به مردم چه چیز از زنا (کفار) کم داری؟
رگ سنگ است ترا هر سر مو از غفلت
با چنین بار، گذشتن ز جهان دشوارست
هوش مصنوعی: هر موی سر تو مانند رگ سنگ سخت و محکم است و در این بیتوجهی، تحمل این بار سنگین بسیار دشوار است و گذر از این دنیا برایت مشکل خواهد بود.
خوان آراسته را نیست به سرپوش نیاز
سر بی مغز گرفتار غم دستارست
هوش مصنوعی: برای یک سفرهچیده و زیبا، نیازی به پوشش سر نیست. فردی که بدون فکر و آگاهانه غصهدار است، همواره تحت تأثیر مشکلات است.
پای بیرون منه از گوشه عزلت زنهار
که بلاهای سیه سایه پس دیوارست
هوش مصنوعی: از گوشه تنهایی خود خارج نشو، زیرا که بلایای سخت و مشکلات در پشت دیوار کمین کردهاند.
بار عالم همه بر خاطر بینایان است
سوزن از کار فتد رشته چو ناهموارست
هوش مصنوعی: تمام بار و مسئولیتها بر دوش افرادی است که میتوانند به خوبی ببینند و درک کنند. اما اگر کارها به درستی انجام نشود و شرایط مناسب نباشد، حتی یک سوزن هم نمیتواند کارش را درست انجام دهد.
دل افگار سیه می شود از سرمه خواب
چشم بیدار چراغ سر این بیمارست
هوش مصنوعی: دل غمگین و افسرده میشود از سیاهی شب، زیرا خواب چشمی که بیدار است، مانند چراغی برای روشنی و روشنایی این بیمار است.
آسمان را غمی از مردن بیکاران نیست
نخل بی بار به دوش چمن آرا بارست
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر مرگ افرادی که کار نمیکنند، ناراحت نیست. درخت نخل بدون میوه، به دوش چمنزار زینت میبخشد.
از دو سر کار کسی بسته نگردد هرگز
خنده غنچه پیکان ز لب سوفارست
هوش مصنوعی: هرگز هیچ کس از دو طرف کار خود به نتیجه نمیرسد؛ زیرا خنده گل به حالت غنچه به زبان نیامده و در انتظار است.
طاعتی نیست که در پرده خاموشی نیست
ترک گفتار درین بزم، سر کردارست
هوش مصنوعی: هیچ عبادتی وجود ندارد که در پس پرده سکوت نباشد. در این مجلس، خاموشی وصلهی رفتار و کردار است.
هنر آن است که در پرده نمایان باشد
جوهر از آینه بیرون چو فتد زنگارست
هوش مصنوعی: هنر این است که زیبایی و حقیقت در پس پرده پنهان باشد. وقتی که چیزی از آینه بیرون میآید، اگر زنگار داشته باشد، دیگر نمیتواند زیبایی خود را نشان دهد.
هوس گنج ترا در دل ویران تا هست
خار این وادی خونخوار زبان مارست
هوش مصنوعی: در دل ویرانی که داری، به دنبال گنجی هستی. اما تا زمانی که در این مسیر پرخطر، خطرات و مشکلات وجود دارند، هر چیزی که بخواهی به دست بیاوری، میتواند دردسرساز و خطرناک باشد.
آنچه شیرازه جمعیت دل می دانی
به سراپرده وحدت چو رسی زنارست
هوش مصنوعی: هر چیزی که باعث میشود دل جمعیت منسجم شود، وقتی به خیمه یگانگی میرسی، همچون زنجیری است که همه را به هم متصل میکند.
غم عالم ز دلم کوه غم او برداشت
این چه فیض است که در دامن این کهسارست
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل داشتم، مانند کوهی از غم برطرف شد. این چه نعمتی است که در دامن این کوه نهفته است؟
سپری نیست به از مهر خموشی صائب
هر که را جان و دل از تیغ زبان افگارست
هوش مصنوعی: هیچ چیز بهتر از محبت و سکوت نیست، زیرا کسی که با زبان تندش دیگران را آزار میدهد، همیشه در معرض آسیب قرار دارد.
حاشیه ها
1400/06/30 09:08
ناهید
درود بر اساتید و دوستان محترم، معنی و مفهوم این شعرو اگر لطف کنید ممنون میشم