گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۲۹

کار سرجوش کند درد ایاغی که مراست
پر طاوس بود پای چراغی که مراست
نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب
تر نگردد ز می ناب دماغی که مراست
خانه خلق اگر از روزنه روشن گردد
دل سیه می شود از روزن داغی که مراست
نیست محتاج به شمع دگران خانه من
هم ز سرگرمی خویش است چراغی که مراست
نیست چون لاله مرا چشم به دست دگران
می برون آورد از خویش ایاغی که مراست
قسمت خال ز کنج دهن خوبان نیست
صائب از روی زمین کنج فراغی که مراست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار سرجوش کند درد ایاغی که مراست
پر طاوس بود پای چراغی که مراست
هوش مصنوعی: کسی که دردی در دل دارد، کارهای زیادی را انجام می‌دهد. من نیز مثل طاووسی هستم که به پای چراغی وابسته‌ام.
نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب
تر نگردد ز می ناب دماغی که مراست
هوش مصنوعی: آیا شبنم به خاطر گل، رودخانه را بیشتر سیراب نخواهد کرد اگر بویی از می ناب به مشام من برسد؟
خانه خلق اگر از روزنه روشن گردد
دل سیه می شود از روزن داغی که مراست
هوش مصنوعی: اگر خانه مردم از روزنه‌ای نور بگیرد، دل تیره و تار من به خاطر داغی که از آن روزنه به من می‌رسد، داغ‌تر می‌شود.
نیست محتاج به شمع دگران خانه من
هم ز سرگرمی خویش است چراغی که مراست
هوش مصنوعی: خانه من نیازی به شمع‌های دیگران ندارد، زیرا خودم از سرگرمی‌های خودم نوری دارم که مرا روشن می‌کند.
نیست چون لاله مرا چشم به دست دگران
می برون آورد از خویش ایاغی که مراست
هوش مصنوعی: چشم من به کسی دگر نیست، چون لاله که در انتظار محبوبش به سر برد. هیچ چیز نمی‌تواند مرا از خودم دور کند، چرا که من به خودم وابسته‌ام.
قسمت خال ز کنج دهن خوبان نیست
صائب از روی زمین کنج فراغی که مراست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جاذبهٔ صورت خوبان، خاصیت خاصی دارد و نمی‌توان آن را در گوشه‌ای از زندگی محدود کرد. شاعر به نوعی می‌گوید که برای دست‌یابی به آرامش و لذت‌های زندگی، باید از زوایای مختلف به دنبال آرامش و خوشبختی رفت و به عشق و زیبایی توجه کرد.