گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۹۹

تا عرق از چهره جانان تراویدن گرفت
اشک گرم از دیده خورشید غلطیدن گرفت
گریه در دنبال دارد شادی بی عاقبت
برق تا گردید خندان، ابر باریدن گرفت
تا به دامان قیامت روی آسایش ندید
در تماشاگاه او پایی که لغزیدن گرفت
بی تکلف گل ز روی دولت بیدار چید
هر که در خواب از دهانش بوسه دزدیدن گرفت
سبزه خوابیده از آب روان نگرفته است
خط او نشو و نمایی کز تراشیدن گرفت
بر نگاهم لرزه افتاد از تماشای رخش
دست ما را رعشه در هنگام گل چیدن گرفت
حسن را آغوش عاشق پله نشو و نماست
از فشار طوق قمری سرو بالیدن گرفت
صید مطلب را کمندی به ز پیچ وتاب نیست
رشته جا در دیده گوهر ز پیچیدن گرفت
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقام
نیست ممکن عمر را دامن به چسبیدن گرفت
از گلستانی که من دلگیر بیرون آمدم
غنچه تصویر داد دل ز خندیدن گرفت
گر دل بیدار چون مردان به دست آورده ای
می توان دامان منزل را به خوابیدن گرفت
تا نپوشی چشم از دنیا، نگردی دیده ور
پیر کنعان روشنی از چشم پوشیدن گرفت
گوهر غلطان نمی سازد به آغوش صدف
بر دهن بارست دندانی که جنبیدن گرفت
هر کمالی را زوالی هست در زیر فلک
ماه ناقص بدر تا گردید کاهیدن گرفت
می کند زنجیر رگ را پاره خون گرم من
تا به روی سبزه شمشیر غلطیدن گرفت
روزی تن پروران از روزه جز کاهش نشد
آسیابی دانه چون گردید، ساییدن گرفت
می توان صائب به ریزش شد برومند از حیات
شاخ دامان ثمر از سیم پاشیدن گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا عرق از چهره جانان تراویدن گرفت
اشک گرم از دیده خورشید غلطیدن گرفت
هوش مصنوعی: زمانی که عرق بر چهره معشوق نشسته، اشک‌های گرم از چشمان خورشید به زمین می‌افتد.
گریه در دنبال دارد شادی بی عاقبت
برق تا گردید خندان، ابر باریدن گرفت
هوش مصنوعی: گریه همیشه به دنبال خود شادی را نمی‌آورد، مانند اینکه وقتی ابرها خندیدند و آسمان روشن شد، به ناگاه باران گرفت.
تا به دامان قیامت روی آسایش ندید
در تماشاگاه او پایی که لغزیدن گرفت
هوش مصنوعی: تا روز قیامت کسی آسایش نخواهد داشت، چرا که در جایی که او را تماشا می‌کنند، شخصی که قدم برمی‌دارد، زمین می‌خورد.
بی تکلف گل ز روی دولت بیدار چید
هر که در خواب از دهانش بوسه دزدیدن گرفت
هوش مصنوعی: به زیبایی و بی‌زحمت، گل‌های حیات درخشان و خوشبو را برداشت کرده و از آن لذت ببرید، زیرا هر کسی که در خواب است و بی‌خبر از دنیا، می‌تواند فرصتی برای عاشقانه‌های ناآگاهانه داشته باشد.
سبزه خوابیده از آب روان نگرفته است
خط او نشو و نمایی کز تراشیدن گرفت
هوش مصنوعی: سبزه‌ای که در آب خوابیده، نتوانسته خط و نشانی از خود نشان دهد؛ این نشانه‌گیری و رشد، از تلاش و کنده‌کاری به دست می‌آید.
بر نگاهم لرزه افتاد از تماشای رخش
دست ما را رعشه در هنگام گل چیدن گرفت
هوش مصنوعی: نگاه کردن به زیبایی او باعث شد که دلم لرزش بگیرد و هنگامی که می‌خواستم گل بچینم، دست‌هایم به تپش افتاد.
حسن را آغوش عاشق پله نشو و نماست
از فشار طوق قمری سرو بالیدن گرفت
هوش مصنوعی: حسن در آغوش عاشق به مانند سدی است که به او کمک می‌کند تا رشد و شکوفایی بیشتری پیدا کند، درست مانند سرو که از فشار و فشارهای اطراف به اوج خود می‌رسد.
صید مطلب را کمندی به ز پیچ وتاب نیست
رشته جا در دیده گوهر ز پیچیدن گرفت
هوش مصنوعی: صید مطالب و مضامین ارزشمند به هیچ شکلی نیاز به تلاش و پیچیدگی ندارد. برای به دست آوردن این جواهرها کافی است که در چشم خود نگاهی عمیق و متمرکز داشته باشیم.
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقام
نیست ممکن عمر را دامن به چسبیدن گرفت
هوش مصنوعی: سیل نمی‌تواند به دریا راه پیدا کند، زیرا جای‌گاه معینی ندارد. عمر نیز به‌ویژه وقتی کوتاه است، نمی‌تواند به چیزی که در نظرش اهمیت دارد، بچسبد.
از گلستانی که من دلگیر بیرون آمدم
غنچه تصویر داد دل ز خندیدن گرفت
هوش مصنوعی: از باغی که من با دل نامیدی از آن خارج شدم، غنچه‌ای تصویری از شادی به من نشان داد و دل من دوباره شاد شد.
گر دل بیدار چون مردان به دست آورده ای
می توان دامان منزل را به خوابیدن گرفت
هوش مصنوعی: اگر دلی بیدار و آگاه مانند مردان داشته باشی، می‌توانی به آرامش و آسودگی در خانه‌ات به خواب بروی.
تا نپوشی چشم از دنیا، نگردی دیده ور
پیر کنعان روشنی از چشم پوشیدن گرفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانی از زیبایی‌های دنیا چشم بپوشی و به حقایق بالاتر نگاه کنی، به درک عمیق و روشنایی حقیقت دست نخواهی یافت. تنها وقتی که از ظواهر دنیوی عبور کنی، می‌توانی به درک واقعیات و معنای عمیق زندگی دست یابی.
گوهر غلطان نمی سازد به آغوش صدف
بر دهن بارست دندانی که جنبیدن گرفت
هوش مصنوعی: مروارید در صدف به آرامی شکل نمی‌گیرد مگر اینکه دندانی که در حال حرکت است، آن را در دهان بگیرد.
هر کمالی را زوالی هست در زیر فلک
ماه ناقص بدر تا گردید کاهیدن گرفت
هوش مصنوعی: هر کمالی در این دنیا، روزی به پایان می‌رسد و زوال می‌یابد. حتی ماه که نماد کمال و زیبایی است، زمانی که کامل می‌شود، کم‌کم از شکوه و زیبایی‌اش کاسته خواهد شد.
می کند زنجیر رگ را پاره خون گرم من
تا به روی سبزه شمشیر غلطیدن گرفت
هوش مصنوعی: زنجیر رگ من پاره می‌شود و خون گرمم به روی سبزه می‌ریزد، به طوری‌که حس می‌کنم شمشیری بر روی آن می‌غلتد.
روزی تن پروران از روزه جز کاهش نشد
آسیابی دانه چون گردید، ساییدن گرفت
هوش مصنوعی: روزهایی که تن پروران روزه می‌گرفتند، جز کاهش در کارهایشان، نتیجه‌ای نداشت. وقتی دانه‌ها به آسیاب رسیدند، آسیاب شروع به کار کرد و دانه‌ها را سایید.
می توان صائب به ریزش شد برومند از حیات
شاخ دامان ثمر از سیم پاشیدن گرفت
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند با تلاش و کوشش، به رشد و کامیابی دست یابد و از زندگی، ثمرات خوب و ارزشمندی مانند برکت و财富 را کسب کند.