غزل شمارهٔ ۱۳۹۴
تا غبار خط به گرد عارضش منزل گرفت
آسمان آیینه خورشید را در گل گرفت
این قدر تدبیر در تسخیر ما در کار نیست
مرغ نوپرواز ما را می توان غافل گرفت
پر برون آرد به اندک روزگاری چون خدنگ
هر که را درد طلب پیکان صفت در دل گرفت
دست گستاخی ندارد خار صحرای ادب
ورنه مجنون می تواند دامن محمل گرفت
سبحه از ریگ روان سازم که دست طاقتم
سوده شد از بس شمار عقده مشکل گرفت
دست بردارد اگر از چشم بندی شرم عشق
می توان از یک نگه تیغ از کف قاتل گرفت
بی تکلف می تواند لاف خودداری زدن
هر که در وقت خرام او عنان دل گرفت
چون شرر رقص طرب در جانفشانی می کنم
بس که چون صائب ز اوضاع جهانم دل گرفت
غزل شمارهٔ ۱۳۹۳: کام خود را کلک مشکین از سخن آخر گرفتغزل شمارهٔ ۱۳۹۵: خط کافر لعل سیراب ترا کم کم گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا غبار خط به گرد عارضش منزل گرفت
آسمان آیینه خورشید را در گل گرفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که غبار بر روی چهرهاش نشسته بود، آسمان نور خورشید را در گل و لای گرفته بود.
این قدر تدبیر در تسخیر ما در کار نیست
مرغ نوپرواز ما را می توان غافل گرفت
هوش مصنوعی: تدبیر و برنامهریزی برای تسلط بر ما به حدی نیست که نتوانید به سادگی ما را غافلگیر کنید. مرغ نوپرواز ما به راحتی میتواند از چنگال شما خارج شود.
پر برون آرد به اندک روزگاری چون خدنگ
هر که را درد طلب پیکان صفت در دل گرفت
هوش مصنوعی: کسی که در دلش آرزوی دستیابی به چیزی قوی و عمیق وجود دارد، در مدت زمان کوتاهی موفقیت را به دست میآورد و به مانند تیر که با دقت به هدف میخورد، به آنچه میخواهد میرسد.
دست گستاخی ندارد خار صحرای ادب
ورنه مجنون می تواند دامن محمل گرفت
هوش مصنوعی: اگر ادب وجود نداشت، مجنون میتوانست به راحتی به دامن محمل دست بزند و به عشق خود برسد. در واقع، ادب مانع از رفتارهای حقیقتاً بیپروایانه میشود.
سبحه از ریگ روان سازم که دست طاقتم
سوده شد از بس شمار عقده مشکل گرفت
هوش مصنوعی: میخواهم تسبیحی از سنگریزهها بسازم، زیرا از شدت مشکلات و فشارهایی که بر من وارد شده، دیگر تاب و توانم از دست رفته است.
دست بردارد اگر از چشم بندی شرم عشق
می توان از یک نگه تیغ از کف قاتل گرفت
هوش مصنوعی: اگر عشق از حالت فریبندگی خود دست بردارد، میتوان از یک نگاه ساده مانند تیغی از دستان یک قاتل گرفت.
بی تکلف می تواند لاف خودداری زدن
هر که در وقت خرام او عنان دل گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمان راه رفتن او، دلش را به دست آورد، میتواند بدون هیچ گونه تظاهر و زرق و برق، از خودداری و خودپسندی صحبت کند.
چون شرر رقص طرب در جانفشانی می کنم
بس که چون صائب ز اوضاع جهانم دل گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر شور و شوقی که در وجودم دارم، مانند شعلهای میرقصم و شادی میکنم، هرچند که مانند صائب از وضعیتهای مختلف زندگی دلم گرفته است.