غزل شمارهٔ ۱۳۹
چون ز دنیا نعمتِ الوان هوس باشد مرا؟
خونِدل چندان نمییابم که بس باشد مرا
مدِ آهم، سرکشی با خویشتن آوردهام
نیستم آتش که رعنایی ز خس باشد مرا
از دلِ صد پاره، گر صد سال در این خاکدان
زنده مانم، پارهای هر سال بس باشد مرا
تا نیاساید نفس از رفتن و بازآمدن
رفتن و باز آمدن در هر نفس باشد مرا
ترکِ افغان میکنم، تا چند در این کاروان
چون جرس فریادِ بی فریادرس باشد مرا؟
گرچه عمری شد ز مردم خویش را دزدیدهام
در سرِ هر کوچهای چندین عسس باشد مرا
گر ز دل بیرون دهم خاری که دارم در جگر
آشیان آماده در کنجِ قفس باشد مرا
زنده میدارم به هر نوعی که باشد خویش را
گر چو آتش از جهان یک مشت خس باشد مرا
باد صائب دعوی آزادگی بر من حرام
گر به جز ترکِ هوس در دل هوس باشد مرا
غزل شمارهٔ ۱۳۸: نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مراغزل شمارهٔ ۱۴۰: بلبلِ خوش نغمهام، با گل سخن باشد مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون ز دنیا نعمتِ الوان هوس باشد مرا؟
خونِدل چندان نمییابم که بس باشد مرا
هوش مصنوعی: چرا باید به نعمتهای گوناگون دنیا فکر کنم؟ من آنقدر غم و اندوه دارم که این درد برایم کافی است.
مدِ آهم، سرکشی با خویشتن آوردهام
نیستم آتش که رعنایی ز خس باشد مرا
هوش مصنوعی: من آه و نالهام را با خودم به همراه آوردهام. من به آتش نمیمانم که زیباییام مانند علفی بیارزش باشد.
از دلِ صد پاره، گر صد سال در این خاکدان
زنده مانم، پارهای هر سال بس باشد مرا
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم در این دنیا زندگی کنم، حتی یک تکه از دل صد پارهام هر سال برای من کافی است.
تا نیاساید نفس از رفتن و بازآمدن
رفتن و باز آمدن در هر نفس باشد مرا
هوش مصنوعی: زمانی که نفس از رفتن و بازگشتن خسته نشود، این رفتن و بازگشتن برای من در هر نفس وجود دارد.
ترکِ افغان میکنم، تا چند در این کاروان
چون جرس فریادِ بی فریادرس باشد مرا؟
هوش مصنوعی: من از ترکستان میگذرم، آیا تا کی در این هیئت جمعیت مانند زنگ تند و بیصدایی ناله کنم؟
گرچه عمری شد ز مردم خویش را دزدیدهام
در سرِ هر کوچهای چندین عسس باشد مرا
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سالهاست از مردم خودم دور بودهام، اما در هر کوچهای چندین نگهبان وجود دارد که مراقب من هستند.
گر ز دل بیرون دهم خاری که دارم در جگر
آشیان آماده در کنجِ قفس باشد مرا
هوش مصنوعی: اگر آن دردی که در دل دارم را بیرون بگذارم، جایی برای آرامش و زندگی من در این حصار و محدودیت باقی نخواهد ماند.
زنده میدارم به هر نوعی که باشد خویش را
گر چو آتش از جهان یک مشت خس باشد مرا
هوش مصنوعی: هر طور که باشد، خودم را زنده نگه میدارم، حتی اگر مثل آتش فقط یک تکه خاکستر از جهان داشته باشم.
باد صائب دعوی آزادگی بر من حرام
گر به جز ترکِ هوس در دل هوس باشد مرا
هوش مصنوعی: باد صائب، ادعای آزادی بر من حرام است، اگر در دلم غیر از ترد کردن هوسها چیزی باشد.

صائب