غزل شمارهٔ ۱۳۸۱
دامن فرصت دل بیتاب نتواند گرفت
مشت خاکی پیش این سیلاب نتواند گرفت
برنخیزد هر که پیش از صبح از خواب گران
دولت بیدار را در خواب نتواند گرفت
تا نسازد جمع خود را شبنم بی دست و پا
دامن خورشید عالمتاب نتواند گرفت
عارفان را رخنه دل، قبله حاجت رواست
کعبه هرگز جای این محراب نتواند گرفت
عاشقان را بوسه پیغام سازد تشنه تر
گوهر سیراب، جای آب نتواند گرفت
در گریبان ریخت گردون ساغر خورشید را
هر تنک ظرفی شراب ناب نتواند گرفت
حلقه دام گرفتاری دهن واکردن است
ماهی لب بسته را قلاب نتواند گرفت
منت الماس از بی جوهری خواهد کشید
هر لب زخمی که از تیغ آب نتواند گرفت
در کهنسالی ندارد ظلم دست از کار خویش
رعشه تیغ از پنجه قصاب نتواند گرفت
هر که چون پروانه دارد داغ آتش طلعتی
چون سپند آرام در مهتاب نتواند گرفت
گردباد خانه بر دوش دیار وحشتیم
را بر جولان ما سیلاب نتواند گرفت
هر که را درد طلب صائب به هم پیچیده است
یک نفس آرام چون گرداب نتواند گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دامن فرصت دل بیتاب نتواند گرفت
مشت خاکی پیش این سیلاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: فرصت و عشق دل نگران نمیتواند به دست آید، زیرا در برابر این سیلاب، چیزی از خاک نمانده است که بتوان گرفت.
برنخیزد هر که پیش از صبح از خواب گران
دولت بیدار را در خواب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: کسی که پیش از dawn از خواب عمیق بلند شود، شانسی برای خوابیدن مجدد و آرامش نخواهد داشت.
تا نسازد جمع خود را شبنم بی دست و پا
دامن خورشید عالمتاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که جمعی از خود را نسازند و به هم نپیوندند، کسی نمیتواند دامن خورشید روشن را بگیرد.
عارفان را رخنه دل، قبله حاجت رواست
کعبه هرگز جای این محراب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: بزرگان و عارفان به دل و دقت درون خود توجه میکنند، زیرا در آنجا نیازی به دعا و درخواست خود را مییابند. هیچ مکانی مانند کعبه نمیتواند جایگاه این احساس عمیق و شناخت درونی را پر کند.
عاشقان را بوسه پیغام سازد تشنه تر
گوهر سیراب، جای آب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: عاشقان با بوسه، پیامی را منتقل میکنند که آنها را بیشتر تشنه میکند. مانند اینکه جویای نگینی باارزش هستند که نمیتوانند جایگزینی برای آب داشته باشند.
در گریبان ریخت گردون ساغر خورشید را
هر تنک ظرفی شراب ناب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: آسمان همانند ساغر بزرگی است که نور خورشید را در خود جای داده است و هیچ ظرف کوچکی قادر نیست این شراب ناب را در خود بگنجاند.
حلقه دام گرفتاری دهن واکردن است
ماهی لب بسته را قلاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی دهن خود را برای بیان احساسات یا نظراتش باز کند، ممکن است در دام مشکلات و گرفتاریها بیفتد. در واقع، مانند ماهیای که دهانش بسته است، اگر از گفتن چیزی خودداری کند، از قلاب و خطرهای بیرونی در امان است.
منت الماس از بی جوهری خواهد کشید
هر لب زخمی که از تیغ آب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: هر لبی که زخمی شده و نمیتواند از تیغ آب دفاع کند، از کمعرضش الماس را به خود نمیگیرد. در واقع، کسی که ارزشمند نیست، نمیتواند به الماس دست یابد.
در کهنسالی ندارد ظلم دست از کار خویش
رعشه تیغ از پنجه قصاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: در دوران پیری، ظلم و ستم نمیتواند متوقف شود و آدمی حتی در این سنین هم نمیتواند از شر آن در امان بماند، مانند این که تیغ قصاب را از دست او نمیتوان گرفت.
هر که چون پروانه دارد داغ آتش طلعتی
چون سپند آرام در مهتاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند پروانه عاشق شده و به شدت تحت تاثیر زیبایی محبوب خود قرار گرفته باشد، نمیتواند از آتش عشق خود فرار کند و آرامش را در شب مهتاب ببیند.
گردباد خانه بر دوش دیار وحشتیم
را بر جولان ما سیلاب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: ما در سرزمین ترس و ناامنی زندگی میکنیم و همچنان که گردباد بر دوش ماست، هیچ طوفانی نمیتواند ما را متوقف کند.
هر که را درد طلب صائب به هم پیچیده است
یک نفس آرام چون گرداب نتواند گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال درد و رنج باشد، نمیتواند حتی برای لحظهای آرامش را تجربه کند و همیشه در تلاطم و آشفتگی به سر میبرد.