گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۷۸

قطره خونی شد از دست نگارینش چکید
بس که از دستم به ناز آن نازنین دل را گرفت
دست کوتاه مرا شد تخته مشق امید
شانه تا دامان آن مشکین سلاسل را گرفت
پیش عاشق جان ندارد قدر، ورنه می توان
از نگاه عجز تیغ از دست قاتل را گرفت
کوه تمکین برنمی آید به دست انداز شوق
جذبه مجنون عنان از دست محمل را گرفت
سرکشان را عشق می سازد به افسون چرب نرم
زیر پر، پروانه آخر شمع محفل را گرفت
مفت شیطانند غفلت پیشگان روزگار
سگ به آسانی تواند صید غافل را گرفت
طاعتی بالاتر از دلجویی درویش نیست
دست خود بوسید هر کس دست سایل را گرفت
اینقدر تمهید در تسخیر ما در کار نیست
از نگاهی می توان از دست ما دل را گرفت
در طلب سستی مکن صائب که از صدق طلب
دست من در آستین دامان منزل را گرفت
هر که در دریای هستی دامن دل را گرفت
بی تردد موجه اش دامان ساحل را گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قطره خونی شد از دست نگارینش چکید
بس که از دستم به ناز آن نازنین دل را گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و ناز آن معشوق، آنقدر دل را در دستم فشرد که از آن، قطره‌ای خون به زمین ریخت.
دست کوتاه مرا شد تخته مشق امید
شانه تا دامان آن مشکین سلاسل را گرفت
هوش مصنوعی: دست من که به اندازه‌ای کوتاه است، مانند تخته مشق امید من شده است تا بتوانم به دامان آن زنجیرهای سیاه دسترسی پیدا کنم.
پیش عاشق جان ندارد قدر، ورنه می توان
از نگاه عجز تیغ از دست قاتل را گرفت
هوش مصنوعی: عاشق در پیش معشوق خود هیچ ارزشی ندارد و اگر غیر از این بود، می‌توانست با نگاهی ناتوانی، حتی سلاح قاتل را از دستش بگیرد.
کوه تمکین برنمی آید به دست انداز شوق
جذبه مجنون عنان از دست محمل را گرفت
هوش مصنوعی: کوه نمی‌تواند در برابر شوق و عاشقانه‌های مجنون مقاومت کند و دیوانه‌وار به سمت معشوق می‌شتابد و کنترل محمل را به دست می‌گیرد.
سرکشان را عشق می سازد به افسون چرب نرم
زیر پر، پروانه آخر شمع محفل را گرفت
هوش مصنوعی: عاشقان سرکش با جاذبه و فریب جذاب عشق تحت حمایت کسی هستند و در نهایت، پروانه که نماد عشق و اشتیاق است، به سوی شمع محفل می‌رود و بی‌پروا خود را به آن نزدیک می‌کند.
مفت شیطانند غفلت پیشگان روزگار
سگ به آسانی تواند صید غافل را گرفت
هوش مصنوعی: مردم غافل و بی‌توجه به راحتی مورد فریب و آسیب قرار می‌گیرند، مانند سگی که به آسانی می‌تواند طعمه‌اش را بگیرد.
طاعتی بالاتر از دلجویی درویش نیست
دست خود بوسید هر کس دست سایل را گرفت
هوش مصنوعی: هیچ عملی بالاتر از دلجویی و کمک به درویش وجود ندارد. هر کس که دست سائل را بگیرد و به او کمک کند، دستی که خود را می‌بوسد، نشان از ارزش و حرمت این عمل دارد.
اینقدر تمهید در تسخیر ما در کار نیست
از نگاهی می توان از دست ما دل را گرفت
هوش مصنوعی: برای تسخیر دل ما نیازی به برنامه‌ریزی‌های پیچیده نیست؛ با یک نگاه می‌توان دل را از ما گرفت.
در طلب سستی مکن صائب که از صدق طلب
دست من در آستین دامان منزل را گرفت
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش و راحتی نباش، چرا که از صمیم قلب خواسته‌ام که دستم در آستین دامان خانه‌ام گیر کرده است.
هر که در دریای هستی دامن دل را گرفت
بی تردد موجه اش دامان ساحل را گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی و وجود خود به عمق احساسات و درک های عمیق پی ببرد و دلش را به این موضوع گره بزند، بدون تردید به آرامش و امنیتی که مانند ساحل دریا است، خواهد رسید.