غزل شمارهٔ ۱۳۷۶
زهرخند ای دل که دور گریه مستانه رفت
روزگار دار و گیر شیشه و پیمانه رفت
می شود کان بدخشان از شراب لعل رنگ
چون سبو با دست خالی هر که در میخانه رفت
دانه می گویند بعد از کاه می ماند بجا
خرمن امید ما را کاه ماند و دانه رفت
راز عشق از دل به زور گریه بر صحرا فتاد
طرفه گنج گوهری از کیسه ویرانه رفت
بار قتل خود به دوش دیگران نتوان نهاد
در میان عشقبازان کوهکن مردانه رفت
بت پرستان چون نسوزانند با صندل مرا؟
آن که گاهی دردسر می داد، ازین بتخانه رفت
می کند جا در ضمیر آشنایان سخن
هر که چون صائب به فکر معنی بیگانه رفت
غزل شمارهٔ ۱۳۷۵: دوش آن نامهربان احوال ما پرسید و رفتغزل شمارهٔ ۱۳۷۷: وقت خط دل کام خود زان لعل روح افزا گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهرخند ای دل که دور گریه مستانه رفت
روزگار دار و گیر شیشه و پیمانه رفت
هوش مصنوعی: ای دل، لبخند تلخی بر لب بزن که دوران شادی و شیطنت به پایان رسیده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که شیشه و لیوان را در دست بگیری و از لحظات باقیمانده لذت ببری.
می شود کان بدخشان از شراب لعل رنگ
چون سبو با دست خالی هر که در میخانه رفت
هوش مصنوعی: هر که به میخانه برود و از خوشی و سرخوشی بینصیب نماند، میتواند از زیبایی و لذت زندگی بهرهمند شود، حتی اگر هیچ چیز به همراه نداشته باشد.
دانه می گویند بعد از کاه می ماند بجا
خرمن امید ما را کاه ماند و دانه رفت
هوش مصنوعی: بعد از اینکه کاهها بر باد میروند، فقط دانهها باقی میمانند. اما در زندگی ما، تنها کاههای ناامیدی باقی مانده و دانههای امید ما از بین رفتهاند.
راز عشق از دل به زور گریه بر صحرا فتاد
طرفه گنج گوهری از کیسه ویرانه رفت
هوش مصنوعی: راز عشق به گونهای عمیق از دل برآمد و با زور اشکها بر دشت افتاد. همانند گنجی گوهری، این راز از درون یک کیسه ویران خارج شد.
بار قتل خود به دوش دیگران نتوان نهاد
در میان عشقبازان کوهکن مردانه رفت
هوش مصنوعی: نمیتوان بار مشکلات و عواقب کارهای خود را بر دوش دیگران گذاشت. در میان عاشقان، کسی که به صورت شجاعانه و مردانه عمل میکند، همواره در مواجهه با چالشها است.
بت پرستان چون نسوزانند با صندل مرا؟
آن که گاهی دردسر می داد، ازین بتخانه رفت
هوش مصنوعی: پرستندگان بت چرا با عطر و خوشبوکننده مرا نمیسوزانند؟ کسی که گاه مرا به زحمت میانداخت، از این معبد خارج شده است.
می کند جا در ضمیر آشنایان سخن
هر که چون صائب به فکر معنی بیگانه رفت
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند صائب در پی فهم معانی ناشناس و بیگانه برود، سخنانش در دل آشنایان جا پیدا نمیکند.