گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۶

حسن را جز چشم حیران، دست دامنگیر نیست
عکس را پای سفر ز آیینه تصویر نیست
نشأه می آدمی را تازه رو دارد مدام
گر کند عمر طبیعی دختر رز، پیر نیست
نیست شبها غیر داغ عشق، دلسوزی مرا
بر سر مجنون چراغی غیر چشم شیر نیست
بر گرانجانان دم تیغ است چون پشت کمان
بر سبکروحان نگاه کج کم از شمشیر نیست
جز گرفتاری ندارد حاصلی این دامگاه
دانه ای اینجا به غیر از دانه زنجیر نیست
دور می سازد گرانخوابی ره نزدیک را
بهر قطع راه، مقراضی به از شبگیر نیست
نیست چون ریگ روان از آب سیری حرص را
آدمی را نعمتی بهتر ز چشم سیر نیست
اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان
بیش از یک ناله در صد حلقه زنجیر نیست
در دل پاکان ندارد ره نسیم انقلاب
آب را در صلب گوهر بیمی از تغییر نیست
ما به اشک شادی از دل دعوی خون شسته ایم
خاک ما افتادگان را دست دامنگیر نیست
در کهنسالی شود حرص خسیسان بیشتر
تا نگردد خشک، دست خار دامنگیر نیست
رحم خوبان از ستم صائب بود خونخوارتر
ورنه آه و ناله عشاق بی تأثیر نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن را جز چشم حیران، دست دامنگیر نیست
عکس را پای سفر ز آیینه تصویر نیست
هوش مصنوعی: زیبایی را تنها نگاهی مبهوت درک نمی‌کند و اگرچه عکس‌ها می‌توانند نمایی از او باشند، اما تصویر واقعی او در آینه وجود ندارد.
نشأه می آدمی را تازه رو دارد مدام
گر کند عمر طبیعی دختر رز، پیر نیست
هوش مصنوعی: زندگی انسان همیشه تازگی و شادابی دارد، حتی اگر عمر طبیعی به پایان برسد، مانند یک دختر گل سرخ که هرگز پیر نمی‌شود.
نیست شبها غیر داغ عشق، دلسوزی مرا
بر سر مجنون چراغی غیر چشم شیر نیست
هوش مصنوعی: به جز عشق، در شب‌ها چیزی دیگر به دلم آرامش نمی‌دهد و مانند چشم شیر، هیچ نوری نیست که بر سر مجنون بتابد.
بر گرانجانان دم تیغ است چون پشت کمان
بر سبکروحان نگاه کج کم از شمشیر نیست
هوش مصنوعی: بر روی اهل دل، تیغ برنده‌ای قرار دارد که مانند قامت کمان به سمت این افراد می‌چرخد و بر سبک‌سران نیز تهاجم و تهدیدی وجود دارد که به اندازه‌ی شمشیر رعب‌آور است.
جز گرفتاری ندارد حاصلی این دامگاه
دانه ای اینجا به غیر از دانه زنجیر نیست
هوش مصنوعی: در این مکان، جز مشکلات و سختی‌ها هیچ چیز دیگری به دست نمی‌آید و به جز دانه‌های زنجیر، چیزی برای به دست آوردن وجود ندارد.
دور می سازد گرانخوابی ره نزدیک را
بهر قطع راه، مقراضی به از شبگیر نیست
هوش مصنوعی: سخت خواب بودن باعث دوری از مسیر نزدیک می‌شود و برای اینکه کسی نتواند به راحتی پیش برود، بهتر است که از مشکلات و دشواری‌ها دوری کند.
نیست چون ریگ روان از آب سیری حرص را
آدمی را نعمتی بهتر ز چشم سیر نیست
هوش مصنوعی: انسان به اندازه‌ای که از آب تشنه است، به مال و ثروت حرص می‌زند و هیچ نعمتی بهتر از این نیست که آدمی به هر آنچه دارد قانع باشد و از آن لذت ببرد.
اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان
بیش از یک ناله در صد حلقه زنجیر نیست
هوش مصنوعی: هیچ گونه اختلافی در سخنان ما دیوانگان وجود ندارد؛ تنها یک ناله در صد حلقه زنجیر وجود دارد.
در دل پاکان ندارد ره نسیم انقلاب
آب را در صلب گوهر بیمی از تغییر نیست
هوش مصنوعی: نسیم تغییر و انقلاب در دل افرادی که پاک و صالح هستند، جایی ندارد. در دل آن‌ها مانند آب در درون گوهر، هیچ ترسی از تغییر و دگرگونی وجود ندارد.
ما به اشک شادی از دل دعوی خون شسته ایم
خاک ما افتادگان را دست دامنگیر نیست
هوش مصنوعی: ما با اشک شادی از دل خود، ادعای پاکی و بی‌گناهی داریم. خاک و سرنوشت ما، افرادی که در شرایط سخت قرار داریم، به ما کمکی نمی‌کند و دست‌مان را نمی‌گیرد.
در کهنسالی شود حرص خسیسان بیشتر
تا نگردد خشک، دست خار دامنگیر نیست
هوش مصنوعی: در پیری، حسرت و طمع افراد خسیس افزایش پیدا می‌کند، تا جایی که نمی‌خواهند از دست دادن منابع را تحمل کنند و گرفتار مشکلات و فشارهای زندگی می‌شوند.
رحم خوبان از ستم صائب بود خونخوارتر
ورنه آه و ناله عشاق بی تأثیر نیست
هوش مصنوعی: نیکوکاران از ستم و ظلم بیشتر داغدار هستند و این نشان‌دهنده‌ی عمق درد آن‌هاست؛ در غیر این صورت، گریه و فریاد عاشقان بی‌اثر نمی‌ماند.