گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۲

کوری خود گر نبینند اهل دنیا دور نیست
هیچ کوری در مقام و مسکن خود کور نیست
رزق نور و نار را اینجا ز هم نتوان شناخت
موم و شهد از هم جدا در خانه زنبور نیست
جان نورانی نپردازد به جسم تیره روز
پیش پای خویش دیدن شمع را مقدور نیست
دست تا از توست، دست از دانه افشانی مدار
رخنه ملک سلیمان جز دهان مور نیست
ما تلاش قرب عشق از ساده لوحی می کنیم
ورنه سنگ این فلاخن غیر کوه طور نیست
از حجاب ظلمت آسان است بیرون آمدن
سالکان را سد راهی چون حجاب نور نیست
در کمان، آتش به زیر پای دارد تیر راست
عاشقان را آرمیدن در لحد مقدور نیست
ما به حسن معنی از صورت قناعت کرده ایم
بوشناسان را قماش پیرهن منظور نیست
خاکساری را ز ما نتوان به ملک چین گرفت
این سفال خام، کم از کاسه فغفور نیست
عاشقان را عشق آتشدست می بخشد حیات
شمعهای کشته را حاجت به نفخ صور نیست
در میان ننهند صائب راز را با اهل قال
غیر مهر خامشی این گنج را گنجور نیست
گرچه آن بیدرد صائب یاد ما هرگز نکرد
از سخن سنجان کسی را رتبه مشهور نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوری خود گر نبینند اهل دنیا دور نیست
هیچ کوری در مقام و مسکن خود کور نیست
هوش مصنوعی: اگر دیگران کوری ما را نبینند، هیچ‌یک از ما در جایگاه و خانه‌امان کور نخواهیم بود.
رزق نور و نار را اینجا ز هم نتوان شناخت
موم و شهد از هم جدا در خانه زنبور نیست
هوش مصنوعی: در اینجا نمی‌توان به وضوح بین روزی‌هایی که روشنایی و گرما می‌آورند تفاوت گذاشت. مانند اینکه در خانه زنبورها، موم و شهد از یکدیگر تفکیک‌پذیر نیستند.
جان نورانی نپردازد به جسم تیره روز
پیش پای خویش دیدن شمع را مقدور نیست
هوش مصنوعی: روح روشنی نمی‌تواند به جسم تاریک نزدیک شود. روز را که می‌بینی، دیدن شمع برایش غیرممکن است.
دست تا از توست، دست از دانه افشانی مدار
رخنه ملک سلیمان جز دهان مور نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که به تو وابسته‌ام، دانه‌پاشی را قطع نکن. برای نفوذ در قلمرو سلیمان، تنها راه، دهان مور است.
ما تلاش قرب عشق از ساده لوحی می کنیم
ورنه سنگ این فلاخن غیر کوه طور نیست
هوش مصنوعی: ما به خاطر سادگی و بی‌خبری‌مان برای رسیدن به عشق تلاش می‌کنیم، در حالی که حقیقت این است که قدرت و سختی سنگی که در فلاخن می‌نویسیم، به اندازه کوه طور نیست.
از حجاب ظلمت آسان است بیرون آمدن
سالکان را سد راهی چون حجاب نور نیست
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که سالکان (مسافرانی که در مسیر معنوی قدم برمی‌دارند) به راحتی می‌توانند از تاریکی و موانع عبور کنند، زیرا موانع ناشی از ظلمت و تاریکی به‌راحتی قابل کنار زدن هستند، در حالی که نوری وجود ندارد که بر سر راه آن‌ها باشد. در واقع، مشکل اصلی در غیاب نور است و اگر نور باشد، راه روشن است و عبور آسان‌تر خواهد بود.
در کمان، آتش به زیر پای دارد تیر راست
عاشقان را آرمیدن در لحد مقدور نیست
هوش مصنوعی: در کمان، آتش و حرارت وجود دارد و این تیر که به سمت عاشقان می‌رسد، نمی‌گذارد آن‌ها در آرامش و خواب ابدی قرار گیرند.
ما به حسن معنی از صورت قناعت کرده ایم
بوشناسان را قماش پیرهن منظور نیست
هوش مصنوعی: ما به زیبایی معنا از ظاهر راضی هستیم و برای افرادی که فقط به ظاهر می‌پردازند، اهمیت به جنس و کیفیت پیرهن نداریم.
خاکساری را ز ما نتوان به ملک چین گرفت
این سفال خام، کم از کاسه فغفور نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیز باارزشی که ما داریم، حتی در سرزمین‌های دور مثل چین، نمی‌تواند به راحتی به دست آید. این سفال ساده‌ای که در دست داریم، هیچ تفاوتی از نظر ارزش با کاسه‌های گرانبهای سلطنتی ندارد.
عاشقان را عشق آتشدست می بخشد حیات
شمعهای کشته را حاجت به نفخ صور نیست
هوش مصنوعی: عاشقان از عشق زنده می‌شوند و عشق به آنها زندگی می‌بخشد. شمع‌هایی که خاموش شده‌اند نیازی به دمیدن به آنها نیست تا دوباره روشن شوند.
در میان ننهند صائب راز را با اهل قال
غیر مهر خامشی این گنج را گنجور نیست
هوش مصنوعی: در میان افراد فهمیده، راز و رمزها را نمی‌توان با هر کس در میان گذاشت؛ فقط با کسانی که لایق فهم و بیان هستند می‌توان صحبت کرد و سکوتمان هم خود نعمتی است که لازم است حفظ شود.
گرچه آن بیدرد صائب یاد ما هرگز نکرد
از سخن سنجان کسی را رتبه مشهور نیست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه آن بی‌درد (صائب)، هرگز به یاد ما نیفتاد، اما از سخن سنجان (سخن سرایان) کسی به شهرت نرسیده است.