غزل شمارهٔ ۱۲۷۰
شسته ام از چشمه مه رو به آبم کار نیست
شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست
ماهتاب از شمع کافوری ندارد کوتهی
با چراغ خیره چشم آفتابم کار نیست
کرده ام تر از گل شب بوی بیداری دماغ
با نسیم غفلت ریحان خوابم کار نیست
مستم اما در پی آزار کم ظرفان نیم
موج بی پروایم اما با حبابم کار نیست
بارها بند قبای صبح را واکرده ام
با چنین دستی به دامان نقابم کار نیست
آسمان گو کشتی انصاف بر خشکی ببند
ماهی ریگ روانم من، به آبم کار نیست
نسبت من با خطا دورست از فهمیدگی
صائبم صائب به جز فکر صوابم کار نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۶۹: چهره گلرنگ را پیمانه ای در کار نیستغزل شمارهٔ ۱۲۷۱: شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شسته ام از چشمه مه رو به آبم کار نیست
شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست
هوش مصنوعی: من از چشمهای که زیباست نوشیدهام و اکنون در کنار آب نشستهام. کار من فقط به زیبایی من مربوط نیست، چون به حالتی خمار و شگفتانگیز در زیر نور ماه هستم و با شراب زندگیام، هیچ کار دیگری برای انجام دادن ندارم.
ماهتاب از شمع کافوری ندارد کوتهی
با چراغ خیره چشم آفتابم کار نیست
هوش مصنوعی: نور ماهتاب به شمع کافوری زیبایی نمیبخشد، چرا که نگاه من به روشنی چراغ با درخشانترین نور آفتاب مرتبط است و نمیتواند با آن مقایسه شود.
کرده ام تر از گل شب بوی بیداری دماغ
با نسیم غفلت ریحان خوابم کار نیست
هوش مصنوعی: من بیدارم و احساس میکنم که عطر گلها مرا فراگرفته است، اما نسیم خواب، مرا تحت تاثیر قرار داده و در واقع نمیتوانم از خواب غفلت رهایی یابم.
مستم اما در پی آزار کم ظرفان نیم
موج بی پروایم اما با حبابم کار نیست
هوش مصنوعی: من با شادی و سرمستی زندگی میکنم، اما به کسانی که ظرفیت کمتری دارند، آسیب نمیزنم. هرچند آزاد و بیپروا هستم، اما با مشکلات کوچک و ناچیز هیچکاری ندارم.
بارها بند قبای صبح را واکرده ام
با چنین دستی به دامان نقابم کار نیست
هوش مصنوعی: بارها صبح را از خواب بیدار کردهام، اما به این دست که به چادرم گیر کرده، نمیتوانم کاری کنم.
آسمان گو کشتی انصاف بر خشکی ببند
ماهی ریگ روانم من، به آبم کار نیست
هوش مصنوعی: ای آسمان، کشتی انصاف را بر خشکی بگذار، چون من ماهیای هستم که در ریگ روان گیر کردهام و به آب دسترسی ندارم.
نسبت من با خطا دورست از فهمیدگی
صائبم صائب به جز فکر صوابم کار نیست
هوش مصنوعی: من درک درستی از اشتباهات خود دارم و میدانم که تنها با داشتن فکر صحیح میتوانم به کارهای درست بپردازم.