غزل شمارهٔ ۱۲۶۷
کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست
شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست
باده بیرنگ از ظرف بلورین فارغ است
سرو سیمین را لباس پرنیان در کار نیست
فارغند از عقل دور اندیش، مستان خراب
خانه بی بام و در را پاسبان در کار نیست
درنمی آید به ظرف گفتگو اسرار عشق
هر چه وجدانی است آن را ترجمان در کار نیست
حسن را در هر لباسی می شناسند اهل دید
این قدر روپوش ای جان جهان در کار نیست
کاهلان همدرس می جویند از افسردگی
داستان عشق را همداستان در کار نیست
یک نگاه گرم می سوزد سراپای مرا
این قدر استادگی ای خوش عنان در کار نیست
عقل بیجا در عنان اهل دل آویخته است
گله آهوی وحشی را شبان در کار نیست
در میان دعوی و معنی بود خون در میان
هر کجا معنی بود تیغ زبان در کار نیست
از خریداران نیفزاید قماش ماه مصر
حسن گل را هایهوی بلبلان در کار نیست
گرد رخسارش نفس بیهوده می سوزد عرق
چهره شرمین او را دیده بان در کار نیست
خط راه اهل غیرت چین ابرویی بس است
این قدر بیمهری ای نامهربان در کار نیست
دیده بیدار را افسانه می آید به کار
غفلت سرشار را رطل گران در کار نیست
صحبت عالم به یک ساعت مکرر می شود
گر جهان این است عمر جاودان در کار نیست
ما سبکروحان مدارا با رفیقان می کنیم
ورنه بوی پیرهن را کاروان در کار نیست
سیل گو هموار سازد کعبه و بتخانه را
این ره نزدیک را سنگ نشان در کار نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۶۶: کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیستغزل شمارهٔ ۱۲۶۸: حسن عالمسوز او را ساغری در کار نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست
شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست
هوش مصنوعی: انسانهای بیهدف و سرگردان در زندگی، جایی برای آرامش و استراحت ندارند، چرا که افرادی با انگیزه و ارزشمند وجود دارند که جایگاه و هدفشان مشخص است.
باده بیرنگ از ظرف بلورین فارغ است
سرو سیمین را لباس پرنیان در کار نیست
هوش مصنوعی: شراب بی رنگ در ظرف بلورین آزادانه در حال حرکت است و سرو زیبای نقرهای نیازی به پوشش ابریشمی ندارد.
فارغند از عقل دور اندیش، مستان خراب
خانه بی بام و در را پاسبان در کار نیست
هوش مصنوعی: آنها از تفکر عمیق و خرد دور هستند، همچون افرادی مست که در خانهای خراب و بدون سقف و در زندگی میکنند و هیچکس در نگهداری از آن خانه و در آن نقشی ندارد.
درنمی آید به ظرف گفتگو اسرار عشق
هر چه وجدانی است آن را ترجمان در کار نیست
هوش مصنوعی: رازهای عشق را نمیتوان در گفتوگو گنجاند؛ هر چه هست، فقط با احساس درونی قابل فهم است و نیازی به بیان ندارد.
حسن را در هر لباسی می شناسند اهل دید
این قدر روپوش ای جان جهان در کار نیست
هوش مصنوعی: زیبایی و خوبی را افراد با بصیرت در هر شکل و ظاهری تشخیص میدهند؛ این همه ظاهر سازی و پوشش برای تو، ای جان جهان، اهمیتی ندارد.
کاهلان همدرس می جویند از افسردگی
داستان عشق را همداستان در کار نیست
هوش مصنوعی: کسانی که تنبل هستند، به دنبال بهانهای برای افسردگی و ناامیدی در عشق میگردند، در حالی که در حقیقت این یک داستان مشترک و حقیقی نیست.
یک نگاه گرم می سوزد سراپای مرا
این قدر استادگی ای خوش عنان در کار نیست
هوش مصنوعی: یک نگاه دلچسب و پرحرارت تمام وجودم را میسوزاند، اما اینقدر مقاومت و ثبات در برابر چنین عشقی وجود ندارد.
عقل بیجا در عنان اهل دل آویخته است
گله آهوی وحشی را شبان در کار نیست
هوش مصنوعی: عقل نادرست بر کنترل عارفان و اهل دل تسلط دارد و در این میان، راهنمایی و سرپرستی مثل چوپان برای آهوان وحشی وجود ندارد.
در میان دعوی و معنی بود خون در میان
هر کجا معنی بود تیغ زبان در کار نیست
هوش مصنوعی: در میان بحث و گفتوگو، همیشه احساسات و دردهای عمیق وجود دارد. هر جا که حقیقت و معنای عمیق وجود دارد، نیاز به سخن زدن با زبان برنده نیست و نباید به جدل و نزاع روی آورد.
از خریداران نیفزاید قماش ماه مصر
حسن گل را هایهوی بلبلان در کار نیست
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که در بازار، افزایش خریداران برای پارچه ماه مصر وجود ندارد و صدای بلبلان نمیتواند در این مورد تأثیری داشته باشد. به عبارتی، نشانهای از جلب توجه و خریداری در این زمینه دیده نمیشود.
گرد رخسارش نفس بیهوده می سوزد عرق
چهره شرمین او را دیده بان در کار نیست
هوش مصنوعی: بخاطر زیبایی و جذابیت چهرهاش، دیگران به تماشا و ستایش او مشغولند و توجهی به عرق و زحمات او نمیکنند.
خط راه اهل غیرت چین ابرویی بس است
این قدر بیمهری ای نامهربان در کار نیست
هوش مصنوعی: خطی که بر ابروی معشوق کشیده شده، برای غیرتمندان بسیار باارزش و تاثیرگذار است. هیچ نیازی به این همه بیمحلی و بیمهری از طرف تو نیست.
دیده بیدار را افسانه می آید به کار
غفلت سرشار را رطل گران در کار نیست
هوش مصنوعی: وقتی چشم بیدار باشد، داستانها و واقعیتها به آن میرسد، اما در غفلت و بیتوجهی، هیچ چیزی ارزشی ندارد و سنگینی بار زندگی احساس نمیشود.
صحبت عالم به یک ساعت مکرر می شود
گر جهان این است عمر جاودان در کار نیست
هوش مصنوعی: اگر یک عالم به مدت یک ساعت صحبت کند، میتواند به عمق موضوع بپردازد و نکات مهمی را مطرح کند. اما اگر دنیا همینطور ادامه پیدا کند، عمر جاودانهای وجود ندارد و زمان محدود است.
ما سبکروحان مدارا با رفیقان می کنیم
ورنه بوی پیرهن را کاروان در کار نیست
هوش مصنوعی: ما با دوستان خود با نرمی و مدارا برخورد میکنیم، وگرنه از بوی پیراهن خبر کاروانی در میان نیست.
سیل گو هموار سازد کعبه و بتخانه را
این ره نزدیک را سنگ نشان در کار نیست
هوش مصنوعی: سیل همه چیز را با خود میبرد و میتواند حتی کعبه و بتخانه را هم هموار کند. این مسیر نزدیک مشکلاتی ندارد و نشاندهنده دشواری نیست.