غزل شمارهٔ ۱۲۶۶
کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست
شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست
بست بر من ریزش پیر مغان راه سئوال
در میان بحر ماهی را زبان در کار نیست
بی دلیل و رهنما سیلاب واصل شد به بحر
جذبه ای گر هست ازان سو، کاروان در کار نیست
عندلیب از بوی گل در بیضه مستی می کند
چون غذا افتاد روحانی، دهان در کار نیست
دور باشی نیست حاجت روی شرم آلود را
باغ چون دربسته باشد باغبان در کار نیست
عارفان پیش از اجل ترک علایق کرده اند
دل چو شد سرد از جهان باد خزان در کار نیست
از هوسناکان سراغ کوی جانان را مپرس
جنبش تیر هوایی را نشان در کار نیست
جوش گل باشد سبک جولانتر از سیل بهار
مرغ زیرک را درین باغ آشیان در کار نیست
می برد کف را سبکباری ز دریا بر کنار
کشتی بی لنگران را بادبان در کار نیست
سنگ را پاسنگ حاجت نیست چون باشد تمام
چشم ما را پرده خواب گران در کار نیست
تا نمی گردد صفیر خامه صائب بلند
هایهویی در میان بلبلان در کار نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۶۵: کوه غم بر خاطر آزادمردان بار نیستغزل شمارهٔ ۱۲۶۷: کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست
شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست
هوش مصنوعی: کسی که بیهدف و بیمقصد در کوچهها پرسه میزند، نمیتواند خانه و زندگی خوبی داشته باشد. همچنین، پرندهای که در اوج آسمان پرواز میکند، جایگاهی برای سکون و آرامش ندارد.
بست بر من ریزش پیر مغان راه سئوال
در میان بحر ماهی را زبان در کار نیست
هوش مصنوعی: تأثیر عمیق و شگفتانگیز تجربیات زندگی، که مانند بارانی بر من نازل میشود، باعث میشود که نتوانم سوالی بپرسم. در میان دریای بیپایان از مسائل و ابهامات، من به اندازهی یک ماهی، توانایی بیان وضعیتام را ندارم.
بی دلیل و رهنما سیلاب واصل شد به بحر
جذبه ای گر هست ازان سو، کاروان در کار نیست
هوش مصنوعی: بدون هیچ دلیلی و راهنما، سیلابی به دریا رسید. اگر چیزی از آن سمت وجود داشته باشد، کاروان در حال فعالیت نیست.
عندلیب از بوی گل در بیضه مستی می کند
چون غذا افتاد روحانی، دهان در کار نیست
هوش مصنوعی: بلبل از عطر گل به وجد آمده و مست شده است، زیرا وقتی روحانی به غذا پرداخته، دیگر حرفی برای گفتن نیست.
دور باشی نیست حاجت روی شرم آلود را
باغ چون دربسته باشد باغبان در کار نیست
هوش مصنوعی: اگر از هم فاصله داشته باشی، نیازی به دیدن چهرهای با شرم و حیا نیست؛ زیرا وقتی باغ دربسته است، باغبان نیز کاری ندارد.
عارفان پیش از اجل ترک علایق کرده اند
دل چو شد سرد از جهان باد خزان در کار نیست
هوش مصنوعی: عارفان قبل از اینکه عمرشان به پایان برسد، تمایلهای دنیوی را رها کردهاند. وقتی دل از دنیا سرد شود، دیگر نیازی به وابستگی به آن نیست.
از هوسناکان سراغ کوی جانان را مپرس
جنبش تیر هوایی را نشان در کار نیست
هوش مصنوعی: از افرادی که تنها به فکر لذت و هوس هستند، درباره عشق و محبوب واقعی سوال نکنید؛ زیرا نشانهای از حرکت و نشاط در وجود آنها نمیبینید و در واقع هیچ کار خاصی از آنها برنمیآید.
جوش گل باشد سبک جولانتر از سیل بهار
مرغ زیرک را درین باغ آشیان در کار نیست
هوش مصنوعی: گلهای بهاری با سرعتی بیشتر از سیل در حال حرکت هستند، اما پرنده زیرک در این باغ به دنبال لانهی خود نیست.
می برد کف را سبکباری ز دریا بر کنار
کشتی بی لنگران را بادبان در کار نیست
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیده میشود که باد دریا به راحتی کشتیای را که لنگر ندارد، به سمت ساحل میبرد. حرکت باد به گونهای است که نیازی به استفاده از بادبانها نیست و کشتی به آرامی و بدون استرس به سمت مقصدش پیش میرود.
سنگ را پاسنگ حاجت نیست چون باشد تمام
چشم ما را پرده خواب گران در کار نیست
هوش مصنوعی: سنگ را به ارزش آن نمیسنجند، چرا که وقتی آنچه نیاز داریم فراهم است، دیگر نیازی به چیزهای بیاهمیت نیست. در این حالت، خواب غفلت، مانع بینایی ما نمیشود.
تا نمی گردد صفیر خامه صائب بلند
هایهویی در میان بلبلان در کار نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که صدای قلم صائب به اوج نرسد، در میان بلبلان خبری از کار و تلاش نیست.