گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۶۵

کوه غم بر خاطر آزادمردان بار نیست
سایه ابر سبکرو بر گلستان بار نیست
مرهم دلسوزی ارباب عقلم می کشد
ورنه بر دیوانه من سنگ طفلان بار نیست
داغ دارد گریه در شبهای وصل او مرا
ابر اگر در وقت خود بارد، به دهقان بار نیست
از بهای خویش افتادن بود بر دل گران
ورنه بر یوسف نژادان چاه و زندان بار نیست
ناله زنجیر باشد مطرب فیلان مست
بر دل افلاک فریاد اسیران بار نیست
آبروی رشته از بسیاری گوهر بود
خوشه های دل بر آن زلف پریشان بار نیست
شمع در راه نسیم صبحدم جان می دهد
بوی پیراهن به چشم پیر کنعان بار نیست
می شود از ابر بی نم تازه داغ تشنگان
پای خون آلود بر خار مغیلان بار نیست
از سبکروحان نگیرد عالم امکان غبار
گردباد برق جولان بر بیابان بار نیست
شوکت اسکندری بارست بر صافی دلان
ورنه خضر نیک پی بر آب حیوان بار نیست
هست محرومی ز سنگ کودکان بر دل گران
ورنه بر من بی بری چون سرو چندان بار نیست
نیست صائب جز تماشا بهره ما از جهان
شبنم پا در رکاب ما به بستان بار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوه غم بر خاطر آزادمردان بار نیست
سایه ابر سبکرو بر گلستان بار نیست
هوش مصنوعی: غم و اندوه برای انسان‌های آزاد و شجاع، مانند کوهی سنگین نیست و سایه‌ ابر سبک‌وزن هم بر گلستان سنگینی نمی‌کند. در واقع، این افراد با روحیه‌ای قوی، بر مشکلات غلبه می‌کنند و آن‌ها را بر خود تحمیل نمی‌کنند.
مرهم دلسوزی ارباب عقلم می کشد
ورنه بر دیوانه من سنگ طفلان بار نیست
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از دلسوزی و حمایت اشاره می‌کند که از سوی عقل و خرد به او می‌رسد. او بیان می‌کند که اگر این دلسوزی و مرهم نبود، بار و مشکلاتی که بر دوش اوست، سنگین‌تر از آن است که یک فرد بی‌خبر و دیوانه بتواند تحمل کند. در واقع، عقل و خرد او را در برابر سختی‌ها حمایت می‌کند وگرنه او به شدت تحت فشار و مشکلات وارده قرار می‌گرفت.
داغ دارد گریه در شبهای وصل او مرا
ابر اگر در وقت خود بارد، به دهقان بار نیست
هوش مصنوعی: من در شب‌های وصال او به شدت غمگین و متاثر هستم. اگر باران در زمان مناسب نبارد، به کشاورز نخواهد رسید که از آن بهره ببرد.
از بهای خویش افتادن بود بر دل گران
ورنه بر یوسف نژادان چاه و زندان بار نیست
هوش مصنوعی: بها و ارزش انسان به خود او بستگی دارد، و اگر کسی به خودش بها ندهد، برای او مشکلات و سختی‌ها هیچ ارزشی ندارد. حتی برای کسانی مانند یوسف که در سختی‌ها نیز بزرگی و اهمیت دارند، زندان و چاه نمی‌تواند مانع از ارزش آنها شود.
ناله زنجیر باشد مطرب فیلان مست
بر دل افلاک فریاد اسیران بار نیست
هوش مصنوعی: صدای ناله زنجیر، نغمه‌ای است از مطربانی که برای فیلان مست می‌نوازند و این صدا بر دل آسمان‌ها فریاد آزادی‌خواهانی است که بار سنگین اسارت را به دوش دارند.
آبروی رشته از بسیاری گوهر بود
خوشه های دل بر آن زلف پریشان بار نیست
هوش مصنوعی: عزت و ارزش هر رشته به تعداد گوهرهایی است که در آن وجود دارد. اما خوشه‌های دل برای زلف‌های پریشان و آشفته، بار و مسئولیتی ندارند.
شمع در راه نسیم صبحدم جان می دهد
بوی پیراهن به چشم پیر کنعان بار نیست
هوش مصنوعی: شمع در باد صبحگاهی جان می‌بازد و بوی لباس یک زن زیبا به چشم پیرمردی که از عشق او رنج می‌برد می‌رسد.
می شود از ابر بی نم تازه داغ تشنگان
پای خون آلود بر خار مغیلان بار نیست
هوش مصنوعی: از ابر بی‌نم نمی‌توان انتظار داشت که عطش تشنگان را برطرف کند. در اینجا فشار و درد ناشی از تشنگی و سختی بر روی خار مغیلان حس می‌شود و باراندازی وجود ندارد.
از سبکروحان نگیرد عالم امکان غبار
گردباد برق جولان بر بیابان بار نیست
هوش مصنوعی: دنیا با تمام گستردگی‌اش نمی‌تواند از تأثیرات روح‌های سبک‌بال و آزاد به دور بماند، چون همان‌طور که طوفانی می‌تواند بر بیابان گرد و غبار به‌جا بگذارد، روح‌های بزرگ نیز بر زندگی و هستی اثرگذارند.
شوکت اسکندری بارست بر صافی دلان
ورنه خضر نیک پی بر آب حیوان بار نیست
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت اسکندر بر دل‌های پاک و خالص جلوه‌گر است، و در غیر این صورت، مرد نیکوکار و دانا نتواند بر آب حیات تأثیر بگذارد.
هست محرومی ز سنگ کودکان بر دل گران
ورنه بر من بی بری چون سرو چندان بار نیست
هوش مصنوعی: حسرت و دردناک بودن از سنگینی بار مشکلات کودکان بر دل من سنگینی می‌کند. اما اگر بر من چیزی نبارد، مثل درخت سرو که بار زیادی ندارد، احساس سنگینی نمی‌کنم.
نیست صائب جز تماشا بهره ما از جهان
شبنم پا در رکاب ما به بستان بار نیست
هوش مصنوعی: تنها چیزی که ما از زندگی داریم تماشا است، و در این دنیا مانند شبنم هستیم که در کنار ما قرار دارد، اما در حقیقت نتوانسته‌ایم از این بستان بهره‌ای ببریم.