گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴۸

نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست
بخل در سرچشمه خورشید عالمتاب نیست
لعل سیرابش مگر بر تشنگان رحمی کند
ورنه در چاه زنخدان آنقدرها آب نیست
زهد بی کیفیت این زاهدان خشک را
هیچ برهانی به از خمیازه محراب نیست
تنگ چشمی عام باشد در جهان آب و گل
بحر هم بی کاسه دریوزه گرداب نیست
سینه گرمی طمع داریم از احسان عشق
دیده ما بر سمور و قاقم و سنجاب نیست
می کنم کسب هوا در عین طوفان چون حباب
خانه بر دوشان مشرب را غم سیلاب نیست
مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مرا
ماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست
چشم ما را مرگ نتواند ز روی عشق بست
دیده قربانیان را سیری از قصاب نیست
از دل بیتاب در یک جا نمی گیرم قرار
اضطراب گوهر غلتان کم از سیماب نیست
شمع کافوری نمی خواهد فروغ صبحدم
با ید بیضای ساقی حاجت مهتاب نیست
از خموشی در گره داریم صد باغ و بهار
کوزه لب بسته ما بی شراب ناب نیست
همت ما نیست کوته، گر بود منزل دراز
راه اگر خوابیده باشد، پای ما در خواب نیست
از خس و خار غرض گر پاک باشد سینه ها
هیچ باغ دلگشا چون دیدن احباب نیست
تشنه خورشید را غافل نسازد رنگ و بو
شبنم بیتاب را در دامن گل خواب نیست
گر ترا آیینه انصاف باشد بی غبار
فیض چاک سینه ما کمتر از محراب نیست
از قماش پیرهن یوسف شناسان فارغند
پاک چشمان را نظر بر عالم اسباب نیست
با تن آسانی سخن صائب نمی آید به دست
صید معنی را کمندی به ز پیچ و تاب نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست
بخل در سرچشمه خورشید عالمتاب نیست
هوش مصنوعی: هیچ چشمی وجود ندارد که از نور و زیبایی چهره‌ی او سیراب نشده باشد. همچنین در منبع و سرچشمه‌ی روشنایی بی‌نهایت، هیچ‌گونه بخل و کمی وجود ندارد.
لعل سیرابش مگر بر تشنگان رحمی کند
ورنه در چاه زنخدان آنقدرها آب نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به جواهر سرخ رنگی (لعل) دسترسی داشته باشد، شاید بخواهد آن را به تشنگان هدیه دهد. اما اگر رحمی وجود نداشته باشد، در واقع چنین جواهر قیمتی نمی‌تواند از چاه عمیق زخم‌ها، آب کافی برای سیراب کردن عطش‌ها تامین کند.
زهد بی کیفیت این زاهدان خشک را
هیچ برهانی به از خمیازه محراب نیست
هوش مصنوعی: سخن از این است که عبادت و زهد این زاهدان بی‌روح، هیچ دلیلی ندارد که بیشتر از یک خمیازه در نمازخانه باشد. به عبارتی، نشان می‌دهد که روح عبادی آنها خالی و بدون معناست و حتی یک خمیازه هم نمی‌تواند نشانه‌ای از عمق عبادت باشد.
تنگ چشمی عام باشد در جهان آب و گل
بحر هم بی کاسه دریوزه گرداب نیست
هوش مصنوعی: تنگ‌نظری در دنیا چیز معمولی است، اما در دل دریاها وقتی که کاسه‌ای برای برداشت آب نیست، در میانه گرداب هم گم می‌شود.
سینه گرمی طمع داریم از احسان عشق
دیده ما بر سمور و قاقم و سنجاب نیست
هوش مصنوعی: دل ما در انتظار نوازش‌های عشق گرم است و به چیزهای سطحی و بی‌ارزش مانند سمور، قاقم و سنجاب توجهی نداریم.
می کنم کسب هوا در عین طوفان چون حباب
خانه بر دوشان مشرب را غم سیلاب نیست
هوش مصنوعی: در وسط طوفان، با وجود موقعیت دشوار، سعی دارم آرامش خود را حفظ کنم. مانند حبابی که بر روی آب شناور است، نگران مشکلات و چالش‌ها نیستم.
مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مرا
ماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست
هوش مصنوعی: عشق و آرامش به دور من دیواری کشیده و از درگیری‌های بی‌نتیجه نجاتم داده است. مانند ماهیی که دندان‌گیر را نمی‌تواند با خود ببرد، من نیز از این افکار مزاحم آزاد شده‌ام.
چشم ما را مرگ نتواند ز روی عشق بست
دیده قربانیان را سیری از قصاب نیست
هوش مصنوعی: چشم ما هرگز به خاطر عشق از دیدن باز نمی‌ماند؛ قربانیان هیچ‌گاه از دست قصاب سیر نمی‌شوند.
از دل بیتاب در یک جا نمی گیرم قرار
اضطراب گوهر غلتان کم از سیماب نیست
هوش مصنوعی: از دل بی‌قرارم نمی‌توانم در یک جا آرام بگیرم. این اضطراب و نگرانی همچنان در من وجود دارد، و مانند جواهر گرانبها، هیجانی شبیه به جیوه دارد که دائم در حال حرکت است.
شمع کافوری نمی خواهد فروغ صبحدم
با ید بیضای ساقی حاجت مهتاب نیست
هوش مصنوعی: شمعی که از کافور ساخته شده، به نور صبح نیازی ندارد و برای درخشیدن، احتیاج به نور ماه ندارد.
از خموشی در گره داریم صد باغ و بهار
کوزه لب بسته ما بی شراب ناب نیست
هوش مصنوعی: از سکوت و عدم صحبت، ما به اندازه‌ی صد باغ و بهار داریم، اما کوزه ما که لب آن بسته است، شراب ناب ندارد.
همت ما نیست کوته، گر بود منزل دراز
راه اگر خوابیده باشد، پای ما در خواب نیست
هوش مصنوعی: تلاش و اراده ما هرگز کم نمی‌شود، حتی اگر مقصد دور و طولانی باشد. اگرچه ممکن است در مسیر خسته شویم، اما همچنان آماده و بیدار به حرکت ادامه می‌دهیم.
از خس و خار غرض گر پاک باشد سینه ها
هیچ باغ دلگشا چون دیدن احباب نیست
هوش مصنوعی: اگر دل‌ها پاک و پاکیزه باشند، هیچ باغی به زیبایی دیدار دوستان نمی‌رسد، حتی اگر در دل گل و گیاه هم باشد.
تشنه خورشید را غافل نسازد رنگ و بو
شبنم بیتاب را در دامن گل خواب نیست
هوش مصنوعی: کسی که تشنه‌ی نور و گرماست، تحت تأثیر زیبایی و عطر شبنم قرار نمی‌گیرد. همچنین، گل‌ها و زیبایی‌های طبیعی نمی‌توانند فردی را که بی‌تاب است، به خواب ببرند.
گر ترا آیینه انصاف باشد بی غبار
فیض چاک سینه ما کمتر از محراب نیست
هوش مصنوعی: اگر دیدگاه عادلانه‌ای داشته باشی و بدون هیچ غباری، متوجه شوی که فیض و نعمت‌های ما، به اندازه‌ی یک محراب ارزشمند است، درمی‌یابی که وجود ما از نظر روحی و معنوی کمتر از یک مکان مقدس نیست.
از قماش پیرهن یوسف شناسان فارغند
پاک چشمان را نظر بر عالم اسباب نیست
هوش مصنوعی: افرادی که درک درستی از حقیقت دارند، به مانند کسانی نیستند که فقط به ظاهر و ظواهر دنیا توجه می‌کنند و از نگاه عمیق به واقعیت‌ها غافلند. آن‌ها پاکدل هستند و به دنیای مادی وابسته نیستند.
با تن آسانی سخن صائب نمی آید به دست
صید معنی را کمندی به ز پیچ و تاب نیست
هوش مصنوعی: با بی‌زحمت نمی‌توان به حقیقت و معنا دست پیدا کرد، چرا که برای به دام انداختن معنا باید تلاش و کوشش کرد و این کار ساده‌ای نیست.

حاشیه ها

1399/04/16 08:07
ارس آرامی

درود و مهر
"راه اگر خوابیده باشد، پای ما در خواب نیست"
فوق‌العاده است این غزلِ عالیجناب صائب

1401/05/25 17:07
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

مصراع دومِ بیت «10»، کلمه‌ی «باید»، درست نیست؛ بلکه صحیح آن:
با «یدِ» بیضای ساقی، حاجت مهتاب نیست
درست می‌باشد. البته، مطمئناً اشکال تایپی است.
.
«یدِ بیضاء»، که به دست موسای کلیم الله (ع) اشاره دارد، پنج بار در قرآن کریم آمده است. مثل:
وَ نَزَعَ یَدَهُ فَاِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ: و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد، سفید (و درخشان) برای بینندگان بود!

1402/01/03 15:04
Khishtan Kh

خوشتن دور از بر و بالین صائب سر منه 

یار کم پیدا کم از همدم ناباب نیست 

❤⭐