غزل شمارهٔ ۱۲۴۹
در حقیقت پرتو منت کم از سیلاب نیست
کلبه تاریک ما را حاجت مهتاب نیست
تهمت آسودگی بر دیده عاشق خطاست
خانه ای کز خود برآرد آب، جای خواب نیست
آب عیش خویش را نتوان به گردش صاف کرد
هیچ جا خاشاک بیش از دیده گرداب نیست
داغ حرمان لازم تن پروری افتاده است
جای این اخگر به جز خاکستر سنجاب نیست
کیمیا ساز وجود خاکساران است فقر
نافه را در پوست خونی غیر مشک ناب نیست
در گلستانی که زاغان نغمه پردازی کنند
گوش گل را گوشواری بهتر از سیماب نیست
از خیال یار محرومند غفلت پیشگان
ساغر این می به غیر از دیده بیخواب نیست
مرگ را نتوان به رشوت از سر خود دور کرد
این نهنگ جانستان را چشم بر اسباب نیست
در دیار ما که مذهب پرده دار مشرب است
گوشه رندی ندارد هر که در محراب نیست
تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است
دشت اگر دریا شود ریگ روان سیراب نیست
سر برآورده است صائب دانه امید را
در چنین عهدی که در چشم مروت آب نیست
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸: نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیستغزل شمارهٔ ۱۲۵۰: سنگ راهی شوق را چون چشم سنگین خواب نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در حقیقت پرتو منت کم از سیلاب نیست
کلبه تاریک ما را حاجت مهتاب نیست
هوش مصنوعی: در واقع، نور محبت تو به اندازه یک سیلاب پرستش است و کلبه تاریک ما به نور ماه نیاز ندارد.
تهمت آسودگی بر دیده عاشق خطاست
خانه ای کز خود برآرد آب، جای خواب نیست
هوش مصنوعی: تهمت به راحتی و آسودگی به چشم عاشق نادرست است، زیرا خانه ای که از خود آب سرازیر کند، مناسب خواب و استراحت نیست.
آب عیش خویش را نتوان به گردش صاف کرد
هیچ جا خاشاک بیش از دیده گرداب نیست
هوش مصنوعی: زندگی و لذتهای ما نمیتواند همیشه بدون مشکل و صاف باشد؛ در هر جایی که نگاه کنیم، مشکلات و موانع وجود دارند که مانند خاشاک در آبید.
داغ حرمان لازم تن پروری افتاده است
جای این اخگر به جز خاکستر سنجاب نیست
هوش مصنوعی: احساس ناامیدی و دلتنگی بر زندگیام سایه افکنده است و در این وضعیت، چیزی جز ناپایداری و ضعف پیدا نمیشود.
کیمیا ساز وجود خاکساران است فقر
نافه را در پوست خونی غیر مشک ناب نیست
هوش مصنوعی: کیمیا در اینجا به معنای چیزی بسیار ارزشمند و نادر است که در وجود افرادی که humble و خاکی هستند پیدا میشود. فقر و نارسایی که در زندگی برخی وجود دارد، نمیتواند به ارزش و زیبایی واقعی آنها لطمه بزند. در واقع، آنها با وجود محدودیتها و مشکلات، دارای ویژگیهایی هستند که از اهمیت و جذابیت خاصی برخوردارند.
در گلستانی که زاغان نغمه پردازی کنند
گوش گل را گوشواری بهتر از سیماب نیست
هوش مصنوعی: در باغی که از پرندگان سیاه، صداهای خوشی به گوش میرسد، گوش گل به نوعی گوشوارهای زیباتر از نقره ندارد.
از خیال یار محرومند غفلت پیشگان
ساغر این می به غیر از دیده بیخواب نیست
هوش مصنوعی: افرادی که در غفلت به سر میبرند از خیال محبوب خود بیبهرهاند و این شراب جز برای چشمهای بیدار و بیخواب معنایی ندارد.
مرگ را نتوان به رشوت از سر خود دور کرد
این نهنگ جانستان را چشم بر اسباب نیست
هوش مصنوعی: نمیتوان با پول و رشوه مرگ را از خود دور کرد. این موجود بزرگ و خطرناک که جان را میگیرد، به چیزهای زودگذر بیتوجهی دارد.
در دیار ما که مذهب پرده دار مشرب است
گوشه رندی ندارد هر که در محراب نیست
هوش مصنوعی: در سرزمین ما که مذهب حفاظتکنندهی آداب و رسوم است، کسی که در محراب عبادت نیست، جایی برای رندی و آزادی ندارد.
تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است
دشت اگر دریا شود ریگ روان سیراب نیست
هوش مصنوعی: سیراب کردن چشمان تشنه دشوار است، حتی اگر سرزمین مثل دریا باشد، باز هم ریگ روان نمیتواند سیراب شود.
سر برآورده است صائب دانه امید را
در چنین عهدی که در چشم مروت آب نیست
هوش مصنوعی: صائب به امید خود در زمانی که مروت و انسانیت در جامعه به دست فراموشی سپرده شده، تکیه کرده و به آن میبالد. در این روزگار، ظاهراً هیچ نشانی از مهربانی و انساندوستی دیده نمیشود.

صائب