گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴۱

دیده های شرمگین، دیدن نمی داند که چیست
دست خواب آلود، گل چیدن نمی داند که چیست
اهل غیرت را نمی باشد زبان عرض حال
نبض این بیمار، جنبیدن نمی داند که چیست
هر که از می توبه در آغاز عمر خود نکرد
در جوانی پیر گردیدن نمی داند که چیست
آشکارا سینه بر تیغ شهادت می زند
زخم عاشق آب دزدیدن نمی داند که چیست
خامه نقاش اگر گردد نسیم دلگشا
غنچه تصویر، خندیدن نمی داند که چیست
دست گستاخی نباشد عشق را در آستین
عندلیب مست، گل چیدن نمی داند که چیست
اختیار خود به دست بی قراری داده است
سیل راه بحر پرسیدن نمی داند که چیست
بس که شد افسردگی از سردی ایام عام
موی آتش دیده، پیچیدن نمی داند که چیست
می کند بی پرده هر عیبی که دارد در لباس
هر که چشم از عیب پوشیدن نمی داند که چیست
خواب حیرت را نگردد پرده غفلت حجاب
چشم خود آیینه پوشیدن نمی داند که چیست
در گذر زین عالم پر شور و شر صائب که تخم
در زمین شور بالیدن نمی داند که چیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده های شرمگین، دیدن نمی داند که چیست
دست خواب آلود، گل چیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: چشم‌های شرمنده نمی‌توانند آنچه را که در خواب آلودگی می‌گذرد ببینند و گل چیدن را نمی‌دانند که چه معنایی دارد.
اهل غیرت را نمی باشد زبان عرض حال
نبض این بیمار، جنبیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: افراد با غیرت نمی‌توانند به سادگی احساسات و مشکلات خود را بیان کنند. این بیماران، نمی‌دانند که چه چیزی باعث درد و رنج آن‌ها شده است.
هر که از می توبه در آغاز عمر خود نکرد
در جوانی پیر گردیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در ابتدای جوانی از نوشیدن شراب و لذت‌های آن توبه نکند، در میانسالی و پیری نمی‌داند که چه بر سرش آمده و چه چیزهایی را از دست داده است.
آشکارا سینه بر تیغ شهادت می زند
زخم عاشق آب دزدیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: عاشق با شجاعت و دلیری آماده جانفشانی است و در برابر مشکلات نمی‌ترسد. درد و رنج او به گونه‌ای است که حتی نمی داند چطور باید از آن رنج بکاهد یا آن را درک کند.
خامه نقاش اگر گردد نسیم دلگشا
غنچه تصویر، خندیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: اگر نسیمی دلنشین به قلم نقاش بخورد، حتی غنچه‌ای که به تصویر کشیده شده، نمی‌داند خندیدن چیست.
دست گستاخی نباشد عشق را در آستین
عندلیب مست، گل چیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: عشق نمی‌تواند از دست کسی که جسور است بیرون بیاید. پرنده‌ای که مست است و در آستین خوابیده، نمی‌داند که چیدن گل چه معنایی دارد.
اختیار خود به دست بی قراری داده است
سیل راه بحر پرسیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن نوعی ناامیدی و سرگردانی است. می‌گوید که انسان، اختیار خود را به دست احساسات و اضطراب‌هایش سپرده و نمی‌داند که در این مسیر، حقیقت یا هدفش چیست. به نوعی، فرد در جریان زندگی مانند یک سیل، بدون هدف مشخصی پیش می‌رود و نمی‌تواند به درستی سوالات عمیق زندگی‌اش را پاسخ دهد.
بس که شد افسردگی از سردی ایام عام
موی آتش دیده، پیچیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه ناشی از روزهای سرد و بی‌روح، دیگر حتی موهای آتشینش نمی‌داند که چیست و چگونه باید خود را نشان دهد.
می کند بی پرده هر عیبی که دارد در لباس
هر که چشم از عیب پوشیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: هر کسی که از عیب‌ها آگاه نیست و نمی‌تواند آن‌ها را نادیده بگیرد، به راحتی عیب‌های دیگران را در کارهایشان می‌بیند و به آنها اشاره می‌کند.
خواب حیرت را نگردد پرده غفلت حجاب
چشم خود آیینه پوشیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: فردی که در خواب حیرت و شگفتی به سر می‌برد، نمی‌تواند پرده‌ی غفلت را از چشمانش بردارد. او نمی‌داند که چگونه باید واقعیت را ببیند و درک کند.
در گذر زین عالم پر شور و شر صائب که تخم
در زمین شور بالیدن نمی داند که چیست
هوش مصنوعی: در این دنیا پر از هیاهو و آشفتگی، صائب به این فکر است که در این زمین پر از درد و رنج، هیچ چیز نمی‌تواند به خوبی رشد کند و شکوفا شود.